حكايت عارفانه ، دعای خضرنبی برای دوست علی
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
اعمش میگویند: در مدینه کنیز سیاه چهره نابینائی را دیدم که آب به مردم میداد میگفت: به افتخار دوستی علی بن ابیطالب، بیاشامید، بعد از مدتی او را در مکه دیدم که بینا بود و به مردم آب میداد و میگفت:«به افتخار دوستی علی بن ابیطالب (ع) آب بنوشید، به افتخار آن کس که خداوند به واسطه او بینائیم را به من باز گردانید!»
نزدیک رفتم و به او گفتم قصه بینائی تو چگونه است؟
گفت: روزی مردی به من گفت «ای کنیز! تو کنیز آزاد شده علی بن ابیطالب (ع) و از دوستان او هستی؟»
گفتم: آری .
گفت: «خدایا! اگر این زن راست میگوید، (و در محبّت خود به علی (ع) صادق است) بینائیش را به او بر گردان.»
سوگند به خدا، بعد از این دعا، بینا شدم و خداوند نعمت بینائی را به من باز گردانید .
به آن مرد گفتم: تو کیستی؟
گفت:
اناالخضروانا من شیعه علی بن ابیطالب.
:«من خضرهستم، شیعه علی (ع) میباشم.» .
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 26 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
