حكايت عارفانه ، دعای مورچه

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ‏
در زمان حضرت سلیمان، بر اثر نیامدن باران، قحطی شدیدی به وجود آمد، بناچار مردم به حضور حضرت سلیمان آمده و از قحطی شکایت کردند و در خواست نمود تا حضرت سلیمان برای طلب باران، نماز «استسقاء» بخواند.
سلیمان به آنها گفت: فردا پس از نماز صبح، با هم برای انجام نماز استسقاء به سوی بیابان حرکت می‏کنیم .
فردای آن روز مردم جمع شدند و پس از نماز صبح، به سوی بیابان حرکت کردند، ناگهان سلیمان (ع) در راه مورچه‏ای را دید که پاهایش را روی زمین نهاده و دستهایش را به سوی آسمان بلند نموده و می‏گوید: خدایا ما نوعی از مخلوقات تو هستیم، و از رزق تو، بی نیاز نیستیم ،ما را به خاطر گناهان انسانها، به هلاکت نرسان.»
سلیمان (ع) رو به جمعیت کرد و فرمود: به خانهایتان باز گردید، خداوند شما را به خاطر غیر شما (مورچگان) سیراب کرد .
در آن سال آنقدر باران آمد که سابقه نداشت.
آری گناه موجب بلا از جمله قحطی خواهد شد .







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 26 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0