حكايت عارفانه ، دو جلسه مذاکره در نصف شب عاشورا
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
از حضرت زینب (ع) نقل شده فرمود: نیمه شب عاشورا به خیمه برادرم حضرت عباس (ع) رفتم، دیدم جوانان قمر بنیهاشم کنار او حلقه زدهاند و آنحضرت مثل شیر ضرغام نشسته و با آنها مذاکره میکند و به آنها میفرماید: «ای برادرانم و ای پسر عموهایم! فردا هنگامی که جنگ با دشمن شروع شد، شما باید پیشقدم شوید و به عنوان نخستین افراد به میدان بروید، تا مبادا مردم بگویند بنیهاشم ما را به یاری دعوت کردند ولی زندگی خود را بر مرگ ما ترجیح دادند».
جوانان بنیهاشم با کمال اشتیاق گفتند: «ما مطیع فرمان تو هستیم».
زینب (س) میگوید: از آنجا که به خیمه حبیب بن مظاهر رفتم دیدم اصحاب (غیر بنیهاشم) را به دور خود جمع کرده و با آنها سخن میگوید: از جمله میفرماید: «ای یاران، فردا که جنگ شروع شد، شما باید نخستین افرادی باشید که به میدان رزم بروید، مباد بگذارید بنیهاشم زودتر از شما به میدان بروند، زیرا بنیهاشم، سادات و بزرگان ما هستند، ما باید خود را فدای آنها کنیم».
اصحاب گفتند: القول قولک: «سخن تو درست است» و به آن وفا کردند و زودتر از قمر بنیهاشم به میدان رفته و پس از رزم، به شهادت رسیدند.
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 26 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
