حكايت عارفانه ، رد مصالحه قریش

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ‏
هنگامی که پیامبر اسلام دعوتش را در مکّه آشکار کرد، مشرکان از راههای گوناگون به کارشکنی پرداختند، ولی نتیجه نگرفتند، سرانجام برای مطالعه نزد ابوطالب عموی پیامبر (ص) آمدند و گفتند: برادر زاده تو به خدایان ما ناسزا می‏گوید و عقائد جوانان ما را فاسد کرده و بین ما تفرقه افکنده است، ما برای مصالحه به اینجا آمده‏ایم، به او بگو اگر کمبود مالی دارد، آنقدر از ثروت دنیا برای او جمع کنیم که ثروتمندترین مرد قریش گردد، و اگر ریاست می‏خواهد ما حاضریم او را رئیس خود گردانیم.
ابوطالب پیشنهاد مشرکان را به آنحضرت ابلاغ کرد، پیامبر (ص) فرمود:
«لو وضعوا الشمش فی یمینی والقمر فی یساری، ما اردته، و لکن کلمة یعطونی، یملکون بها العرب و تدین بها العجم و یکونون ملوکاً فی الجنة.»
:«اگر آنها خورشید را در دست راست من، و ماه را در دست چپ من بگذارند، من به آن (در برابر قبول چنین پیشنهاد) تمایل ندارم، ولی به جای اینها، در یک جمله با من موافقت کنند، تا در پرتو آن جمله بر عرب حکومت کنند و غیر عرب نیز در آئین آنها در آیند، و در آخرت سلاطین بهشت گردند».
ابوطالب پیام پیامبر را به آنها ابلاغ کرد، آنها (که خبر از آن جمله نداشتند) گفتند: یک جمله که سهل است اگر ده جمله هم باشد می‏پذیریم، بگو آن چیست؟
پیامبر (ص) (توسط ابوطالب به آنها) پیام داد که آن جمله این است:
تشهدون ان لا اله الا اللّه و انی رسول اللّه: «گواهی دهید که معبودی جز خدای یکتا نیست، و من رسول خدا هستم».
مشرکان، از شنیدن این سخن سخت وحشت و تعجّب کردند و گفتند: آیا ما 360 خدا را رها کنیم و تنها به سراغ یک خدا برویم، براستی چه چیز عجیبی؟!
آیات 4 تا 7 سوره صاد در این باره نازل گردید، که در آیه 5 از زبان مشرکان می‏خوانیم که گفتند:
«اجعل الالهة الها واحداً ان هذا لشیی عجاب.»
«آیا او (پیامبر) به جای آنهمه خدایان، یک خدا قرار داده؟، براستی چنین قراردادی عجیب و شگفت آور است».
به این ترتیب پیامبر (ص) در برابر هر گونه مصالحه و سازش با مشرکان، مخالف کرد و برای حفظ توحید الهی هیچگونه چراغ سبزی به آنها نشان نداد.







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 26 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0