حكايت عارفانه ، سر بریده و نحس ابن زیاد
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
در قیام مختار که در سال 66 و 67 هجری قمری انجام گرفت، ابراهیم پسر مالک اشتر فرمانده سپاه مختار شد و با سپاهی که ابن زیاد و حصین بن نمیرو... از سران آن سپاه آن بودند در کنار موصل در گیر شد و در این درگیری بسیاری از دشمن کشته شدند، از جمله «ابن زیاد» به دست ابراهیم پسر مالک اشتر کشته شد.
ابراهیم سرهای بریده ابن زیاد و سران دشمن را برای مختار فرستاد، مختار در آن هنگام غذا میخورد که سرهای برنده دشمنان را کنار مسند مختار به زمین ریختند.
مختار گفت: «حمد و سپاس خداوند را که سر مقدس حسین (ع) را هنگامی که ابن زیاد غذا میخورد نزدش آوردند، اکنون سر نحس ابن زیاد را این هنگام که غذا میخورم به نزد من آوردند».
در این هنگام دیدند مار سفیدی در میان سرها پیدا شد و وارد سوراخ گوش او وارد گردید و از سوراخ بینی ابن زیاد شد و از سوراخ گوش او بیرون آمد، و از سوراخ گوش او وارد گردید و از سوراخ بینی او بیرون آمد، و این عمل چندین بار تکرار گردید.
مختار پس از صرف غذا برخاست با کفشی که در پایش بود به صورت نحس ابن زیاد زد، سپس کفشش را نزد غلامش انداخت و گفت: «این کفش را بشوی که آن را بر صورت کافر نجس نهادم».
مختار سرهای نحس دشمنان را برای محمّد حنیفه در حجاز فرستاد، محمّد حنیفه سر ابن زیاد را نزد امام سجاد در آن وقت، غذا مس خورد، فرمود: روزی سر مقدس پدرم را نزد ابن زیاد آورند، او غذا میخورد، عرض کردم: خدایا مرا نمیران تا اینکه سر بریده ابن زیاد را در کنار سفرهام که غذا میخورم بنگرم، حمد و سپاس خدا را که دعایم را اکنون به استجابت رسانیده است.
نکته قابل توجّه اینکه: مرحوم حاج شیخ عبّاس محدّث قمّی مینویسد:
آن مار مکرر از بینی ابن زیاد وارد میشد و از گوش او بیرون میآمد، و تماشاچیان میگفتند: قد جائت قد جائت: «مار باز آمد، مار باز آمد».
و مینویسد: همان هنگام که زیاد در مجلس خود با چوب خیزران مکرر بر لب و دندان امام حسین (ع) زد، شاید بر اساس تجسّم اعمال، همان چوب خیزران به صورت مار در آمد و مکرر از بینی او وارد میشد و از سوراخ گوش او بیرون میآمد، تا در همین دنیا، مردم مجازات عمل ننگینش را تماشا کنند و عبرت بگیرند آری:
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 26 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
