حكايت عارفانه ، سرافکندگی علمای بزرگ در برابر امام باقر

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ‏
عمربن ذرقاضی، و ابن قیس ماصر، و صلت بن بهرام از شخصیتها و علمای برجسته و معروف اهل تسنن در قرن اول هجری بودند، این سه نفر در سفر حج تصمیم گرفتند در مدینه به حضور امام باقر(ع) رسیده و چهار هزار مسأله (روزی سی مسأله) بپرسند (به قول خودشان، با این کار آنحضرت را در بن بست و تنگنا قرار دهند.) ثویربن‏فاخته معروف به ابوجهم کوفی که از شاگردان امام باقر(ع) بود، در سفر حج با سه شخص نامبرده همسفر شد، آنها به وی گفتند: چهار هزار مسأله نوشته‏ایم و می‏خواهیم از امام باقر(ع) بپرسیم، از شما خواهش می‏کنیم، از امام باقر(ع) برای ما اجازه ورود به حضورش بگیر.
ابوجهل می‏گوید: من پیش خود غمگین شدم، با آنها وارد مدینه شدیم، من از آنها جدا شده و به حضور امام باقر(ع) رسیدم، و جریان را به امام باقر(ع) گفتم و عرض کردم من در این باره غمناک هستم.
فرمود: هیچ غمگین مباش، هر گاه آمدند، اجازه ورود به آنها بده.
فردای آن روز، خادم امام آمد و گفت: گروهی با عمربن ذر، آمده‏اند و اجازه ورود می‏طلبند.
امام فرمود: به آنها اجازه بده وارد شوند، اجازه داده شد و آنها به حضور امام باقر(ع) وارد شدند و پس از سلام نشستند.
ولی شکوه امام آنچنان بر آنان چیره شده بود که مدت طولانی گذشت، که هیچکدام سخن نگفتند.
وقتی که امام این وضع را مشاهده کرد، به کنیزش فرمود: غذا بیاور، کنیز سفره غذا را آورد و گسترد، امام باقر(ع) شروع به سخن کرد (تا بلکه آنها نیز سخن بگویند) فرمود: حمد و سپاس خداوندی را که برای هر چیزی حدّی قرار داده و حتی برای این سفره طعام نیز حدی هست.
ابن ذر گفت: حدّ سفره غذا چیست؟
امام فرمود: خوردن غذا با نام خدا شروع شود، و پس از دست کشیدن از غذا، حمد و سپاس الهی بجا آورده شود.
پس از مدتی، امام از کنیز آب خواست، کنیز کوزه آبی آورد، امام فرمود: حمد و سپاس خداوندی را که برای هر چیزی حدی قرار داده که بازگشت به سوی آن حد دارد، حتی برای این کوزه حدّی است که به آن منتهی می‏شود.
ابن ذر گفت: حدّ آن چیست؟ امام فرمود: آغاز نوشیدن، همراه نام خدا باشد، و پس از نوشیدن حمد خدا را بجای آورد، و از ناحیه دسته کوزه آب نیاشامد، و همچنین از جانب شکستگی کوزه آب نیاشامد (که مکروه است.)
بعد از غذا، و جمع کردن سفره، امام باقر(ع) از آنان خواست که سخن بگویند و سؤالات خود را مطرح سازند.
ولی آنان همچنان خاموش و ساکت بودند، سرانجام امام از ابن ذر پرسید: «آیا از احادیث ما که به شما رسیده، سخنی نمی‏گوئی؟»
ابن ذر گفت: چرا ای پسر رسولخدا(ص)، از جمله: رسولخدا(ص) فرمود:
انّی تارک فیکم الثقلین احدهما اکبر من الاخر، کتاب الله و اهل بیتی، ان تمسّکتم بهمالن تضلوا.
:«من در میان شما دو چیز گرانقدر به یادگار می‏گذارم که یکی از آنها بزرگتر از دیگری است: کتاب خدا و اهل بیت من، هر گاه به این دو تمسّک نمودید، هر گز گمراه نخواهید سد.»
امام باقر(ع) فرمود: ای پسر ذر! هر گاه (در روز قیامت) با رسول خدا ملاقات کنی و او از تو بپرسد که با ثقلیل (قرآن و عترت) چگونه رفتار کردی، چه پاسخ می‏دهی؟
ابن ذر با شنیدن این سخن، بی اختیار گریست، آنچنانچه که اشکهایش از محاسنش فرو می‏ریخت و گفت:
امّا الا کبر فمر فناه و امّا الا صغر فقتلناه.
:«اما امانت بزرگتر (قرآن) را پاره کردیم، و امانت کوچکتر (ائمه اهلبیت) را کشتیم.»
امام فرمود: آری اگر چنین بگوئی، راست گفته‏ای، آنگاه فرمود:
یابن ذر لا والله، لاتزول قدم یوم القیامه حتی تسال عن ثلاث، عن عمره فیما افناه، و عن ماله من این اکتسبه و فیما انفقه، و عن حبّنا اهل البیت.
:«ای پسر ذر!، سوگند به خدا، در روز قیامت، هیچ کسی قدم بر نمی‏دارد مگر اینکه از او سه سؤال می‏شود:
1- از عمرش، که در چه راهی به پایان رسانده است.
2- از مالش، که از کجا بدست آورده و در چه راهی مصرف نموده است.
3- و از حبّ و دوستی ما اهل بیت رسولخدا(ص).
ابوجهل می‏گوید: آنها برخاستند و رفتند، امام باقر(ع) به خادم خود فرمود: پشت سر آنها برو، مواظب باش ببین به همدیگر چه می‏گویند.
خادم پشت سر آنها رفت و پس از مدتی بازگشت و به امام عرض کرد: همراهان ابی ذر به او گفتند: آیا برای چنین ملاقاتی به اینجا آمده بودید؟ (یعنی مگر بنا نبود چهار هزار مسأله بپرسیم؟!)
ابن ذر گفت: وای بر شما، ساکت باشید، چه بگویم درباره کسی که معتقد است خداوند از مردم در مورد ولایت او سؤال و بازخواست می‏کند و به حدود و رموز احکام غذا و آب واقف است.







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 26 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0