حكايت عارفانه ، علی به دنبال کارگری‏

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ‏
روزی شرائط زندگی بر علی (ع) به قدری تنگ شد که گرسنگی شدیدی امام علی (ع) را فرا گرفت.
امام علی (ع) از خانه بیرون آمد و در جستجوی آن بود تا کاری پیدا شود، و کارگری کند و با مزد آن گرسنگی خود را رفع نماید، در مدینه کار پیدا نکرد و تصمیم گرفت به حوالی مدینه (مزرعه‏ای به فاصله یکفرسخ و نیم مدینه) برود بلکه آنجا کار پیدا شود، به آنجا رفت، ناگاه دید زنی خاک علک کرده و جمع نموده است، با خود گفت: لابد این زن منتظر کارگری است تا آب بیاورد و آن خاک را برای ساختن ساختمان گل نمایدن نزد آن زن رفت و معلوم شد که او منتظر کارگر است.
پس از صحبت با او، قرار بر این شد که علی (ع) آب از درون چاه بیرون بکشد، و برای هر دلوی، یک خرما اجرت بگیرد، شانزده دلو از چاه (عمیق آنجا) آب بیرون کشید بطوری که دستش تاول زد، آن آبها را طبق قرار داد بر سر آن خاک ریخت.
زن شانزده خرما به امام علی (ع) داد، و آنحضرت به مدینه بازگشت و جریان با به پیامبر (ص) گفت، و باهم نشستند و آن خرماها را خوردند و گرسنگی آن روزشان برطرف گردید.







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 26 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0