حكايت عارفانه ، نتیجه صدقه و ترحم به پیرمرد
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
روزی یک نفر یهودی از پیش روی پیامبر(ص) عبور میکرد، آنحضرت به حاضران فرمود: «بزودی عقرب سیاهی پشت این یهودی را میگزد و او به این علت کشته میشود.»
آن یهودی به بیابان رفت و هیزم بسیاری جمع کرد و به شهر (برای فروش) آورد، پیامبر(ص) به او فرمود: بار هیزم را به زمین بگذار، او آن را به زمین گذاشت، ناگاه عقرب سیاهی در میان هیزم دیده شد، که چوبی را به دهان گرفته و آن را میگزد.
پیامبر(ص) به یهودی فرمود: امروز چه کار نیکی انجام دادهای؟
او عرض کرد: هیزم را جمع کرده و آوردم، و دو قرص نان که با شیر و شکر و آرد درست شده بود داشتم، یکی از آنها را خودم خوردم و دیگری را به فقیری صدقه دادم.
رسولخدا(ص) فرمود:
بها دفع الله عنه، انّ الصدقة تدفع میته السوء عن الانسان.
:«خداوند به خاطر این صدقه، گزند آن گزنده سیاه را از این شخص دور ساخت، البته صدقه مرگ ناگوار را از انسان دور میسازد.»
حسن بن علی بن وشاء میگوید: امام رضا(ع) فرمود: در میان بنی اسرائیل شخصی بود که دارای فرزند نمیشد، تا سرانجام (پس از مدتی) دارای یک پسر شد.
شخصی (از اولیاء خدا) به آن مرد گفت: این پسر تو شب عروسی خودش میمیرد.
سالها گذشت تا شب عروسی آن پسر فرا رسید( پدرش نگران بود که برای فرزندش واقعه بدی رخ ندهد) آن شب آن پسر، پیرمرد ضعیفی را دید، به او محبت و ترحم کرد، آن پیرمرد برای آن پسر دعا کرد و گفت:«تو مرا با این محبت و ترحّم زنده ساختی، خدا ترا زنده بدارد.»
آن شب به صبح رسید و هیچ اتفاق بدی برای آن پسر رخ نداد، پدر او (که همچنان نگران بود) در عالم خواب دید،شخصی نزد او آمد و گفت: از پسرت بپرس آن شب عروسی چه کاری نیکی انجام داد؟، پدر وقتی که از خواب بیدار شد، از پسرش پرسید، چه کار نیکی امشب انجام دادی؟، او گفت: پیرمرد ضعیفی را کمک کردم و او برایم دعا کرد. پدر در شب بعد خوابید همان شخص در عالم خواب نزد او آمد و گفت:«خداوند مرگ پسرت را به خاطر آن محبت و ترحمی که به پیرمرد کرد، تأخیر انداخت.»
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 26 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
