حكايت عارفانه ، نتیجه لاف بیجا
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
در زمانهای قدیم از طرف ارتش حکومت وقت اعلام شد: هر کس از شجاعان میدان جنگ که شجاعت و دلاوری از خود نشان داده است، در هر کجا هست بیاید و با آوردن مدارک ثبت نام نماید تا به او جایزه و مقام مناسب بدهیم.
پیرهزنی این اعلام را شنید، چنان جایزه، اشتیاق پیدا کرد، زره جنگی پوشید و کلاه جنگی بر سر نهاد و اشعاری را که جنگجویان قهرمان در میدان جنگ به عنوان رجز میخوانند، یاد گرفت و تکرار کرد، پس از تمرینهای لازم و آمادگی ظاهری، با همان کلاه و لباس جنگی به مرکز اداره ثبت نام ارتش رفت، تا نامش را در لیست قهرمانان جنگ ثبت نماید.
مسئولان ارتش به او گفتند: برای امتحان، کلاه و لباس جنگی را از خود دور کن و در همین جا با یکی از شجاعان جنگجو پیکار کن، تا در این زور آزمائی، درجه توان و رشادت تو را بدست آوریم و برای ما آشکار گردد که تو سزاوار فلان جایزه هستی.
همین که کلاه و لباس جنگی را از تن آن پیرهزن دور ساختند، دیدند یک پیرهزن فروتنی آشکار شد، به او گفتند: تو با این قیافه به اینجا آمدهای تا شاه و امرای ارتش را مسخره کنی، ای نیرنگباز بد جنس باید، مجازات سخت گردی، به فرمان رئیس ارتش او را زیر پای فیل افکندند تا مجازات گردد و لاف بیجا نزند، این است مثال و نتیجه کار متظاهران دروغین.
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 26 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
