حكايت عارفانه ، نجات ماهی از منقار پرنده موشگیر

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ‏
زغن پرنده موشگیر صحرایی است که کوچکتر از کلاغ می‏باشد، چند روز یک پرنده زغن در بیابان گرسنه ماند و هر چه سعی کرد غذایی برای خود نیافت، تا اینکه برای یافتن غذا، کنار جویباری که در آن صحرا بود آمد و مانند شکارچیها در کمین قرار گرفت، تا شکاری بدست آورد، در این میان یک ماهی کوچک در میان آب جوی از کنار او گذشت، زغن برجست و او را به منقار گرفت.
ماهی با زبان گریه و زاری گفت: «من پیکر کوچکی دارم، خوردن من تو را سیر نمی‏کند، اگر از من بگذری، من به تو قول می‏دهم که هر روز دو ماهی قوی و فربه را در همین محل از کنار چشم تو عبور دهم، تا یکایک آنها را بگیری و نوش جان کنی، اگر به راستی گفتارم اطمینان نداری، مرا سوگندی شدید ده تا آنچه را که گفتم انجام دهم».
زغن گفت «بگو به خدا»، تا این جمله را گفت، منقارش باز شد و ماهی از منقار باز شده او گریخت و خود را به آب انداخت و فرار کرد.
آنانکه گرفتار ظالمی می‏شوند، بجاست که با تاکتیکی ماهرانه، مانند ماهی دانای مذکور، خود را از ظالمان دور سازند.







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 26 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0