حكايت عارفانه ، نظریه دوست صمیمیشاه درباره او
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
ارتشبد حسین فردوست، از دوران کودکی تا پیروزی انقلاب اسلامی، دوست صمیمی شاه بود و هر دو همدیگر را دوست داشتند، شاه همواره او را به عنوان دوست خود به مقامات معرفی میکرد و در همه چیز یکسان، جلوه میکردند جز اینکه به قول فردوست: «اختلاف او (شاه) و من این بود که همه چیز او در خارج بود و همه چیز من در ایران! »
دوستی فردوست با شاه تا این حد بود که میگوید: «دو عامل همیشه در روابط محمّدرضا و من بدون وقفه وجود داشت، یکی محبت زیاد او نسبت به من، و دیگری اطمینان کاملی بود که نسبت به من داشت...»
در عین حال به نظریه فردوست درباره شاه توجه کنید:
«شاه در تخیلات خود غوطهور بود، واقعیات دیگر برایش بی ارزش بود، دیکتاتور هم که بود، دولت و مجلس را هم که در اختیار داشت، پس میخواست و میتوانست به تخیلات خود جامه عمل بپوشاند، ریاست جمهور (آیت اللّه خامنهای هنگام ریاست جمهوری) در نماز جمعه «طاغوت» را شرح دادند، همه را نوشتم، تمام کلمات ایشان یکایک با وضع محمّدرضا تطبیق کامل داشت، و چقدر زیبا بیان فرمودند، که نوار آن با ارزش است، پس محمّدرضا یک طاغوت، یک فرد مستبد، آنچه کاشته بود درو کرد».
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 26 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
