حكايت عارفانه ، نمونهای از دشمنی رضاخان با روحانّیت
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
ارتشبد سابق حسین فردوست در فرازی از خاطرات خود مینویسد:
یکی از اقدامات رضاخان مسأله منع لباس روحانیت بود... تنها عده محدود و معینی جواز لباس داشتند، و بقیّه اگر با عبا و عمّامه به خیابان میرفتند، عمامه را از سرشان بر میداشتند، و به گردنشان می انداختند و توهین میکردند.
افسران اطراف کاخ مکرّر به من میگفتند: که این وظیفه ما است و این کار را میکنیم.
در آن زمان خانه ما در «خانی آباد تهران» بود در همسایگی ما دو نفر معمّم زندگی میکردند، یکی شیخ بود و دیگری سید، آنها چون با خانواده ما رفت و آمد داشتند، بین حیاطمان یک دریچه باز کرده بودند، قبلاً مدتی من نزد آن سیّد (آسیّد محمود) قرآن و شرعیّات میخواندم، او برایم تعریف کرد:
«روزی اشتباه کردم و به کوچه رفتم، ناگهان یک پاسبان به سر رسید و عمامهام را از سرم گرفت و به گردانم انداخت و مرا کشان کشان با در خانهام آورد».
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 26 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
