حكايت عارفانه ، یادی از امام هادی
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
امام دهم حضرت هادی (ع) در 15 ذیحجّه سال 212 ه ق در مدینه متولد شد 33 سال (از سال 220 تا 254) امامت کرد، و در سوّم رجب سال 254 در سنّ 42 سالگی در شهر سامره بر اثر زهری که به دسیسه «مُعْتَزّ» (سیزدهمین خلیفه عباسی) توسّط معتمد عباسی به آن حضرت خورانده شد، به شهادت رسید، مرقد شریف او در شهر، سامرا واقع در کشور عراق است.
یکی از طاغوتهای عصر امامت آن حضرت «واثق » (نهمین خلیفه عباسی) بود، گروهی از دژخیمان واثق برای سرکوبی شورشیان حجاز به مدینه آمده بودند، و فرمانده آنها یک نفر از افسران ترک (منسوب به ترکیه فعلی) بود.
ابوهاشم جعفری میگوید: امام هادی (ع) به ما چند نفر که در محضرش بودیم (و سخن از تاخت و تاز دژخیمان واثق به میان آمد فرمود: برخیزید باهم برویم و از نزدیک آمادگی و تجهیزات این فرمانده ترک را مشاهده کنیم، ما همواره آن حضرت از خانه بیرون آمدیم و به سوی لشگر آن فرمانده ترک حرکت کردیم، و در کنار آن لشکر در چند قدمی ایستادیم و به تماشا پرداختیم.
ناگاه فرمانده ترک سوار بر اسب به سوی ما آمد، وقتی که نزدیک رسید، امام هادی (ع) به زبان ترکی چند کلمه با او سخن گفت، او به قدری مرعوب عظمت معنوی آن امام، قرار گرفت که هماندم از اسب پیاده شد و سم مرکب امام را بوسید.
سپس از آن فرمانده پرسیدم: چه موجب شد که این گونه مرعوب امام هادی (ع) قرار گرفتی؟ (با اینکه او را نمیشناختی؟)
فرمانده گفت: آیا این شخص (امام هادی) پیامبری از پیامبران است؟
گفتم: نه.
فرمانده گفت: این آقا (اشاره به امام هادی) مرا به همان نامی که در کودکی در منطقه ترکستان داشتم صدا زد با اینکه هیچ کس تا کنون نمیدانست که من چنین نامی داشتم .
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 26 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
