حكايت عارفانه ، ایرانی خوش صدا
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
ابوعمره که معروف به «زاذان» بود، عجمی و ایرانی بود و از یاران مخصوص امیرمؤمنان علی (ع) گردید.
سعد خفاف میگوید: شنیدم زاذان با صدای بسیار خوب و غمگین، قرآن میخواند (با اینکه عجمی است) به او گفتم: تو آیات قرآن را خیلی خوب میخوانی، از چه کسی آموختهای؟
لبخندی زد و گفت: روزی امیرمؤمنان علی (ع) از کنار من عبور کرد، من شعر میخواندم و صورت عالی داشتم، به گونهای که آنحضرت از صدای من تعجب کرد و فرمود: «ای زاذان چرا قرآن نمیخوانی؟!».
عرض کردم: «قرائت قرآن را نمیدانم جز آن مقداری که در نماز بر من واجب است».
آنحضرت به من نزدیک شد، و در گوشم سخنی فرمود که نفهمیدم چه بود، سپس فرمود دهانت را باز کن، دهانم را گشودم، آب دهانش را به دهانم مالید، سوگند به خدا قدمی از حضورش برنداشتم که در هماندم دریافتم همه قرآن را به طور کامل حفظ هستم، و پس از این جریان، به هیچکس نیازی (در یاد گرفتن قرآن) پیدا نکردم.
سعد میگوید: این قصه را برای امام باقر (ع) نقل کردم، فرمود: زاذان راست میگوید، امیرمؤمنان علی (ع) برای زاذان به «اسم اعظم خدا» دعا کرد، که چنین دعائی ردخور ندارد».
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 27 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
