حكايت عارفانه ، پناه دادن امام صادق به دو پناهنده‏

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ‏
جابر گوید: در محضر امام صادق (ع)، ناگهان دیدم مردی بزغاله ای را به زمین خوابانده تا آن را ذبح کند، دراین هنگام، آن بزغاله فریاد وناله کرد.
امام صادق(ع) به صاحب بزغاله فرمود:«قیمت این بزغاله چقدر است؟» او عرض کرد: «چهار درهم».
امام صادق(ع) چهاردرهم به او داد وفرمود: بزغاله را آزاد بگذار ونکش.
از آنجا در محضر امام صادق (ع) رد شدیم ناگهان دیدم پرنده «باز»، کبکی را دنبال کرده و می‏خواهد آن را صید کند، امام صادق(ع) با آستین اشاره کرد، آن پرنده باز رفت و در نتیجه کبک از گزند آن، آزاد گردید.
به امام عرض کردم: «دو حادثه عجیبی از شما مشاهده کردم».
فرمود: «آری وقتی که صاحب بزغاله آنرا خواباند تا ذبح کند، نگاه بزغاله به من افتاد و صیحه زد و گفت: «پناه می‏برم به خدا و به شما اهلبیت (ع) از آنچه صاحبم تصمیم گرفته که مرا بکشد»، کبک نیز همین پناهندگی را اظهار کرد.
ولو انّ شیعتنا استقامت لا سمعتهم نطق الطّیر: «اگر شیعیان ما در راه دین، پایداری کنند آنها را از (مفهوم) نطق پرندگان آگاه می‏سازم»







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 27 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0