حكايت عارفانه ، جذب عجیب پسر ابوجهل به اسلام
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
ابوجهل از دشمنان سرسخت پیامبر اسلام (ص) بود و همواره موجب کارشکنی و آزار پیامبر (ص) و مسلمین میشد، و پیامبر (ص) او را فرعون امت خود خواند و سرانجام در جنگ بدر به هلاکت رسید.
او پسری داشت بنام «عکرمه» این پسر، یکی از چهار نفری بود که رسول خدا (ص) خونشان را هدر میدانست، و به مسلمین فرموده بود این چهار نفر را هر کجا یافتند، گرچه به پرده کعبه آویزان شده باشند بکشید، این چهار نفر فرار کردند و متواری شدند.
در جریان فتح مکه عکرمه کنار دریا آمد و سوار بر کشتی - یا قایق - شد که از جزیرةالعرب بگریزد، ناگهان در وسطهای دریا، طوفان شدیدی آمد، خود را در مخاطره شدید دید، در همان وقت با خدا عهد کرد که هرگاه نجات یابد، به حضور پیامبر (ص) آمده و قبول اسلام کند.
اتفاقاً از خطر نجات یافت، و به عهد خود وفا کرد، به مدینه مهاجرت نموده به حضور رسول خدا (ص) شرفیاب شد و قبول اسلام کرد پیامبر (ص) به احترام او برخاست و با او مصافحه و معانقه کرد و فرمود: «آفرین به مهاجر سوار!» (مرحبا بالراکب المهاجر) .
مسلمانان وقتی او را میدیدند میگفتند: این پسر دشمن خدا ابوجهل است، او سخن مسلمین را به عنوان شکایت به پیامبر (ص) ابلاغ نمود، پیامبر (ص) مسلمانان را از جسارت به عکرمه، برحذر داشت.
جالب اینکه: وقتی عکرمه به سوی رسول خدا (ص) برای قبول اسلام میآمد، رسول خدا به مسلمانان فرمود: «پدر عکرمه (یعنی ابوجهل) را (نزد عکرمه) فحش ندهید، زیرا ناسزا گفتن به مرده، موجب ناراحتی زنده میگردد».
عکرمه از آن پس یک مسلمان برازنده شد و در پیشگاه رسول خدا (ص) مقام ارجمندی پیدا کرد به گونهای که شایستگی آن را یافت که رسول خدا (ص) او را مأمور وصول صدقات دودمان هوازن (در سال حج - آخرین سال عمر پیامبر - ص) قرار داد.
عکرمه مرد شجاعی بود، پس از رحلت پیامبر (ص) در جنگهای مسلمین با کفار شرکت کرد، سرانجام در جنگ «اجنادین شام» و یا در جنگ یرموک به شهادت رسید عکرمه میگوید: به خدا سوگند آنچه را هنگام کفر برای جلوگیری از اسلام، انفاق کردم دو برابر آن را، پس از قبول اسلام، برای گسترش اسلام انفاق نمودم و آنچه در راه تقویت کفر جنگیدم، دو برابر آن را برای تقویت اسلام جنگیدم.
از بزرگترین درسهای این داستان اینکه: رسول خدا (ص) در جذب افراد به سوی اسلام به قدری اهتمام میورزید که حتی در مورد جذب پسر ابوجهل کمال کوشش را نمود تا آنجا که فرمود نزد او به پدرش ناسزا نگوئید! نه اینکه مثل بعضی از مسلمانان بفرماید: «ولش کن یارو را او پسر ابوجهل است و به درد ما نمیخورد».
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 27 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
