حكايت عارفانه ، خاطره ای از جنگ
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
، در جنگ تحمیلی ایران و عراق، یکی از رزمندگان سپاه جمهوری اسلامی ایران میگفت: خاطره پرشور و سوزی دارم و آن اینکه: شب جمعه بود، رزمندگان در مسجد جزیره مجنون برای دعای کمیل اجتماع کرده بودند، مسجد تاریک بود، فقط خواننده دعا از نور شعله فانوسی که در کنارش بود، استفاده میکرد، در این میان برادر رزمندهای کنار من نشسته بود و آنچنان زار زار می گریست وهمراه دعای عرفانی کمیل، با خدا راز و نیاز می کرد، که گوئی عزیزترین افراد خود را از دست داده است، مقام عالی شهادت را با این گریهاش از خدا میخواست.
این چنین از دنیا و مادر و پدر و برادر و ماشین و...بریده بود و دل به خدا داده بود، و اینگونه دارای روحیه عالی بود، که از این افراد در جبهه بسیارند. دعا و راز ونیاز مجهّزترین اسلحه رزمندگان است که بااین حال به یاری حضرت مهدی فاطمه (عج) میشتابند، دعا و مناجات، همچون چاشنی است که خرج توپ را از درون لوله آن خارج می سازدو چون صاعقهای خرمن هستی دشمن خونخوار را میسوزاند.
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 27 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
