حكايت عارفانه ، دوستی صبر و ظفر
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
بانوئی به محضر امام صادق (ع) آمد و عرض کرد: پسرم به مسافرت رفته، ولی سفر او خیلی طول کشیده و برنگشته و در این مورد سخت نگران هستم.
امام (ع) فرمود: صبر کن و با اراده محکم استقامت داشته باش.
آن زن به خانهاش برگشت و روزها گذشت ولی پسرش از سفر نیامد، و کاسه صبرش لبریز شد و بار دیگر به محضر امام صادق (ع) رسید و عرض کرد: پسرم هنوز نیامده است.
امام (ع) فرمود: «صبر و استقامت کن»، او عرض کرد: صبرم تمام شده دیگر نمیتوانم صبر کنم امام (ع) فرمود: «برگرد به منزلت، پسرت از مسافرت برگشته است».
آن زن به خانه برگشت و دید پسرش از سفر برگشته، بسیار خوشحال شد، بعداً به حضور امام صادق (ع) آمد و پرسید: «آیا بعد از پیامبر اسلام (ص)، وحی نازل میشود؟».
امام (ع) فرمود: نه.
او عرض کرد: پس شما از چه راهی اطلاع یافتید که پسرم از سفر برگشته و به من مژده دادید؟
امام (ع) فرمود: رسول خدا (ص) فرموده است:
عند فناء الصبر یأتی الفرج: «هنگامی که صبر انسان پایان یافت، گشایش خواهد آمد».
وقتی که تو گفتی: «صبرم تمام شده»، براساس گفتار پیامبر (ص) دریافتم که خداوند با بازگشت پسرت از سفر، گشایشی در کار تو به وجود آورده است.
صبر و ظفر، هر دو دوستان قدیماند gggggبراثر صبر، نوبت ظفر آید
و از گفتار حضرت علی (ع) است:
«عند تناهی الشدة تکون الفرجة و عند تضایق حلق البلاء یکون الرخاء»:
«چون سختیها به آخرین حد شدت برسد، گشایش نزدیک است و آن هنگام که حلقههای بلا تنگ شود، نوبت راحتی و آسایش فرا میرسد».
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 27 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
