حكايت عارفانه ، عدو شود سبب خیر
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
یکی از علماء نقل میکرد: در زمانهای قبل، جمعی از علمای نجف اشرف تصمیم گرفتند تا برای زیارت مرقد شری ف حضرت رضا(ع) به مشهد بیایند، ولی راه سفر، ناامن بود، بخصوص با وسائل آن زمان و طولانی بودن راه، خطر جدّی آنها را تهدید می کرد.
تا این که این گروه به کاظمین آمده و پس از زیارت مرقد شریف امام کاظم(ع) متوسل به آنحضرت شده و از وی خواستند که آنها را در این تصمیم کمک کند.
یکی از آنها در عالم خواب، آنحضرت را دید که فرمود: شما در این سفر «حسن جیببر» را به همراه خود ببرید و محفوظ خواهید شد.
گروه علماء جویای «حسن جیب بر» شدند، و او را پیدا کرده و با او به گفتگو پرداختند و حاضر شدند که سه هزار تومان به او بدهند تا او نیز همراه آنها به سوی مشهد حرکت کند.
این گروه با تشکیل کاروانی منزل به منزل به سوی مشهد راه میپیمودند، تا در یکی از راهها، دزدان گردنه به سوی کاروان آمده و آنچه داشتند دزدیدند و رفتند.
گروه علماء سخت در تنگنا قرار گرفتند چرا که آذوقه راه تمام شده بود، خطر گرسنگی آنها را تهدید میکرد و خود را در بنبست سختی دیدند، سرانجام «حسن جیب بر» به آنها گفت: هیچ ناراحت نباشید، و پولهای همه آنها را که دزدی شده بود به آنها داد.
آنها خوشحال شده و پرسیدند؛ این پولها از کجا آوردی؟ در پاسخ گفت: آنچه را که دزدان از شما دزدیدند، من با بکار بردن فنّ جیب بری، همه آن پولها (یا معادل آن را) از جیب آنها زدم، و این پول مال شما است.
به این ترتیب «حسن جیب بر» با جیب بری در اینجا، آنها را از خطر جدّی نجات داد و با هم به مشهد رفتند و پس از زیارت مرقد شریف حضرت رضا(ع) و ماندن مدتی در جوار آنحضرت، به نجف اشرف بازگشتند، مناسب است در اینجا این شعر گفته شود:
خمیر مایه استاد شیشهگر سنگ استgggggعدو شود سبب خیر گر خدا خواهد
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 27 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
