حكايت عارفانه ، موعظه پیامبر
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
ابوعبیده جراح از بازرگانان مسلمان بود. (وضع مالی مردم مدینه نیز خوب نبود) ابوعبیده طبق معمول به مسافرتهای تجارتی میرفت و خواربار مورد نیاز اهل مدینه را تا آنجا که مقدورش بود از سفر میآورد.
وقت نماز صبح بود، خبر ورود ابوعبیده به مردم رسید، و کم کم همه مسلمین مطلع شدند، با شتابزدگی در نماز جماعت صبح پیامبر (ص) شرکت نمودند و پس از نماز بیدرنگ برخاستند تا به سوی ابوعبیده بروند.
پیامبر (ص) لبخندی زد و سپس به آنها فرمود:
«آیا گمان دارید که ابوعبیده از سفر آمده و خواربار آورده؟» گفتند: آری.
فرمود: «... سوگند به خدا در مورد فقر و تهیدستی، ترسی درباره شما ندارم، بلکه ترس من از آن جهت است که: «وسعت شئون دنیا شما را فرا گیرد و فریب آن را بخورید چنانکه قبل از شما عدهای فریفته آن شدند، و شما را به هلاکت برساند چنانکه قبل از شما عدهای را به هلاکت رساند».
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 27 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
