حكايت عارفانه ، نابود باد معاویه
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
سال دهم هجرت، پس از آنکه پیامبر (ص) در صحرای غدیر، حضرت علی (ع) را در میان دهها هزار نفر جمعیت مسلمان، به عنوان خلافت منصوب نمود، عدهای از منافقین از این کار، سخت ناراحت شدند.
معاویه، یک دست خود را روی شانه مغیرة بن شعبه، و دست دیگرش را روی شانه ابوموسی اشعری گذاشت و سپس با تکبر مخصوصی، خرامان خرامان نزد بستگانش آمد و گفت: «ما هرگز اعتراف به ولایت (و خلافت) علی (ع) نمیکنیم و آنرا نمیپذیریم».
امام باقر (ع) پس از نقل مطلب فوق در مورد معاویه فرمود: این آیات (آیه 31 تا 35 سوره قیامت) در مورد معاویه نازل شده است:
فلا صدّق ولا صلّی - ولکن کذّب و تولّی - ثمّ ذهب الی اهله یتمطی اولی لک فاولی - ثمّ اولی لک فاولی:
«پس او نه تصدیق کرد و نه نماز خواند، بلکه تکذیب کرد و (از حق) روی گرداند، آنگاه متکبرانه به سوی خویشانش رفت، وای و هلاکت بر تو (ای معاویه) سپس وای و هلاکت بر تو (هم در دنیا و هم در آخرت)...
(باید توجّه داشت که آیات فوق در مکه نازل شده و طبق گفته بعضی از مفسران در مورد ابوجهل است، ولی تطبیق آن با معاویه، از باب تعیین یکی از مصداقهای آیات فوق میباشد).
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 27 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
