حكايت عارفانه ، اعتدال در زندگی
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بعد از جنگ معروف جمل وارد شهر تاریخی بصره شد. در آنجا شنید که یکی از یارانش به نام علاء پسر زیاد حارثی بیمار و بستری است. حضرت به دیدن او رفت و از وی در خانهاش عیادت نمود.
لحظهای پس از تشریففرمائی و پرسش حال بیمار، نظری به خانه وسیع و زندگی مجلل او افکند، سپس در حالیکه با وی گفتگو مینمود فرمود: ای پسر زیاد! با اینکه میدانی در سرای دیگر به چنین خانهای نیازمندتری این خانه فراخ و زندگی مجلل را در این دنیا برای چه میخواهی؟ در این خانه چند روزی بیش نمیمانی و ناگزیری که آنرا رها ساخته و کوچ کنی، ولی در خانه آخرت همیشه خواهی ماند!
آری اگر به این منظور این خانه را بنا کردهای که با فراخی آن خانه آخرت را آباد کنی تا در آنجا نیز آسوده باشی، لازم است که در خانه مهمان نوازی کنی و پیوسته از حال خویشان و بستگان خود باخبر شوی و از آنها دستگیری نمایی، تا بدین گونه دیگران هم از آسایش و زندگی مرفه تو برخوردار باشند!
و نیز حقوق شرعیه (خمس و زکوة و صدقات و سایر حقوق واجبه و مستحبه) را که در این خانه به تو تعلق میگیرد، باید از مال خویش بیرون بیاوری و به مستحقانش بپردازی که در این صورت به آسایش زندگی آن جهان و فراخی خانه آخرت هم رسیدهای.
در این هنگام علاء بن زیاد صاحب خانه که تحت تأثیر سخنان نافذ آن حضرت واقع شده بود، عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! - آنچه درباره وضع زندگی من فرموده به جان میپذیرم - ولی میخواهم از برادرم عاصم به شما شکایت کنم. فرمود: برای چه؟ گفت: وی مانند راهبان نصارا گلیمی پوشیده و از زندگی دست کشیده و عزلت گزیده است.
حضرت فرمود: او را نزد من حاضر کنید! همینکه عاصم به خدمت حضرت رسید، فرمود: ای دشمنک خود! شیطان پلید خواسته است تو را سرگردان کند که این راه و رسم را به تو آموخته، و آنرا در نظرت جلوه داده است - آیا با این وضعی که پیش گرفتهای - رحم به زن و فرزند خود نکردی؟
آیا چنین پنداشتهای که خداوند روزی پاکیزه خود را برای تو حلال نموده ولی نمیخواهد از آنها بهرهمند شوی؟ نه! تو پستتر از آنی که خداوند روزی خود را برایت حلال کند و نخواهد که از آن استفاده نمایی . زیرا این معنی فقط از پیغمبران و جانشینان آنها انتظار میرود.
عاصم عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! من خواستهام مانند شما باشم، و از حضرتت تقلید کنم که با لباس زبر و خشن و خوراک ناچیز و بیلذت، روزگار میگذرانی!
فرمود: نه! نه! من مانند تو نیستم. زیرا خداوند بر پیشوایان حق واجب نموده است که خود را پائین آورده و در حدود وضع مردم تهی دست قرار دهند، تا فقر و تنگدستی بر بینوایان فشار نیاورد و باعث پریشانی بیشتر آنها نگردد.(41)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 27 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
