حكايت عارفانه ، غازان خان
حمله چنگیز خان مغول در سال 618 هجری به شرق ایران و قتل عامها و نابودیهائی که به بار آورد، یکی از بزرگترین حوادث شوم تاریخ بشر و مصیبت بارترین سانحهای است که ایران به خود دیده است.
پس از هلاکو و نواده او نیز که مانند پدر و جدش بت پرست بود، در سال 653 هجری بار دیگر لشکر به ایران کشید و آنچه را از حمله نخستین مغولی باقی مانده بود درهم کوبید. هلاکو تا بغداد و فلسطین پیش رفت، و هر چیز را در سر راه خود دید ویران ساخت.
اگر دانشمند و فیلسوف بزرگ ایران خواجه نصیرالدین طوسی که هلاکو پس از فتح قلعه الموت او را همراه خود همه جا میبرد پیشدستی نمینمود و بازمانده تمدن و دانشمندان اسلامی را حفظ نمیکرد، شاید تمدن اسلام برای همیشه در قلمرو وسیع خود از میان میرفت. و اثری از آن باقی نمیماند.
پس از مرگ هلاکو در 663، فرزندش اباقا که مادرش عیسوی بود و خود مذهب پدر داشت، و گویند که به خواهش همسرش دختر امپراتور روم به کیش مسیحی درآمد و غسل تعمید یافت، بجای پدر نشست و سلطنت ایران و دیگر متصرفات شرقی و جنوبی مغول به وی رسید. اباقا در سال 680 درگذشت.
پس از وی برادرش تکودار به سلطنت رسید. تکودار نخستین کاری که معمول داشت مسلمانی خود بود. او مراسلهای در این باب به علماء و بزرگان بغداد نوشت و خود را حامی دین اسلام و شریعت رسول اکرم (ص) معرفی نمود، و این کار او در بین مسلمین، تأثیر بسیار خوشایندی به جای گذاشت. به طوری که جماعتی از مغول نیز به تبعیت او اسلام آوردند.
تکودار پس از مسلمانی، خود را سلطان احمد نامید.
شیخ کمال الدین رافعی که از طرف سلطان احمد به شیخ الاسلامی کل ممالک مغول منصوب شده بود، و اختیارات تام داشت، مستمری عیسویان و یهود را از دفاتر ایلخانی حذف نمود و معابد بودائی و کلیساها را به مسجد تبدیل کرد.
اسلام آوردن تکودار هر چند مژده مسرت بخشی برای سران و پادشاهان ممالک اسلامی بود، اما به قیمت جان و تاج و تخت او تمام شد. زیرا ارغوخان پسر اباقا برادر زاده وی در سال 683 بر ضد او شورش کرد، و سلطان احمد تکودار نخستین پادشاه مسلمان مغول را مقتول ساخت و خود بجای او نشست.
از کارهای ننگ آوری که ارغون پس از روی کار آمدن مرتکب شد، قتل وزیر دور اندیش و با تدبیر نامی خواجه شمس الدین محمد صاحبدیوان و ممدوح سعدی بود که او را به فجیعترین وضعی به قتل رسانید.
پس از قتل صاحبدیوان در سال 683 ه سعدالدوله یهودی از اهالی ابهر زنجان به وزارت رسید.
سعدالدوله خود را در ردیف اطبای ایلخانی داخل کرده بود و در بغداد میزیست و با مردم خلطه و آمیزش داشت و چند زبان میدانست.
سعدالدوله و ارغوخان که هر دو از مسلمین بدگمان بودند، شروع به قطع دست این قوم از کارها کردند و قرار شد که در کار جمع و خرج ممالک ایلخانی فقط عیسویان و یهود را به کار بگمارند.
سعدالدوله نیز، عموم اقوام یهود را در کارهای مملکتی داخل کرد و عراق عرب و الجزیره و آذربایجان را میان ایشان تقسیم نمود، و اگر خراسان و بلاد روم هم تیول غازان پسر ارغون و کیخاتو برادر او نبود، آن دو ایالت را نیز به چنگ عمال یهود میسپرد.
وی در آخر کار بر آن شد که تمامی علماء و امرای متنفذ مسلمان را قتل عام کند، و با تصویب ارغون مصمم شد که خانه کعبه را به بتخانه مبدل سازد و مقدمتاً مراسلاتی هم با اعراب یهود عربستان برقرار ساخت.
آنگاه دستور داد که در بغداد تهیه لشکر ببینند و کشتی بسازند.
ضمناً یکی از افراد یهود بنام نجیب الدین کحال را مأمور ساخت دو تن از اعیان و بزرگان خراسان و دیگری به نام شمس الدوله را فرمان داد تا هفده تن از مشاهیر شیراز را به قتل برساند.
ولی در این اثناء ارغون درگذشت و نقشه خطرناک او، و وزیرش سعدالدوله یهودی، نقش بر آب شد. سعدالدوله نیز به قتل رسید. مسلمانان مجدداً نیرو گرفتند، و روی کار آمدند، و به حساب یهودیان رسیدگی کامل نمودند!
بعد از ارغون برادرش کیخاتو و برادر زادهاش بایدو هر کدام مدتی بر سر کار بودند. متعاقب آن غازان خان پسر ارغون که قبلاً حکمران خراسان بود، به تخت سلطنت مغول جلوس کرد (694 ه).
شرح این ماجرا را خواجه رشید الدین فضل الله به تفصیل در کتاب جامع التواریخ آورده است. و به طرزی بهتر و امروزی در تاریخ مغول مرحوم عباس اقبال آمده است.
غازان که تربیت یافته امیر نوروز بود بر اثر تشویقهای متوالی او به اسلام تمایل پیدا کرد. مخصوصاً چون میخواست بر بایدو و امرای مقتدر او ظفر یابد و در این راه یارانی داشته باشد، امیر نوروز به او فهماند که اگر قبول اسلام کند جمیع مسلمین جانب او را خواهند گرفت، و قدرت او مضاعف خواهد گردید.
آنچه شایان توجه است، اینکه غازان، داناترین و مؤثرترین پادشاهان مغول، در سن 24 سالگی به تخت سلطنت نشست، و نه تنها در این سن قبول دین اسلام کرد که خود نشانه روشن بینی وی بود بلکه در مدت نه سال سلطنت خویش، دست به یک سلسله اقدامات اساسی و کارهای مثبت زد که باعث اعجاب صاحب نظران گشته و شایسته تحسین و آفرین است. به عبارت سادهتر، این جوان 24 ساله مغولی پایه گذار تمدن اسلامی بعد از حمله مغول و عمران و آبادی ایران و رسمیت یافتن مجدد دین اسلام و حتی نضج گرفتن مذهب شیعه در ایران میباشد.
از تاریخ جلوس غازان خان تا انقراض سلسله ایلخانان ایران، آئین اسلام مذهب رسمی دولت، و حکومت ایلخانان بر اساس شرع و آداب اسلامی مبتنی گردید.
غازان، در حومه پایتخت خود تبریز ابنیه خیریه از قبیل مسجد و رباط و مدارس زیاد بنا کرد و به اندازهای در احترام مقام منتسبین به خاندان رسول اکرم (ص) و اهل علم کوشید که در عهد او عمال دیوانی در فرمانهای دولتی گاهی اسامی سادات را بر اسم ایلخان و شاهزادگان مقدم مینوشتند...!
غازان در 10 ذی الحجه سال 694 ه.ق با جلال تمام وارد تبریز شد و خواجه صدر الدین زنجانی که در این ایام قدرتی فوق العاده پیدا کرده بود به استقبال او شتافت و در عقب او بسیاری از سادات و علماء و ائمه آن شهر به پیش باز غازان از تبریز بیرون رفتند و در آخر سال 694 ه.ق که مصادف با روز نوروز میشد غازان در آن شهر به مقام ایلخانی جلوس نمود و وارث تاج و تخت مملکت هلاکو گردید.
اول فرمانی که به دست غازان، در همان روز جلوس صادر شد، فرمانی بود دایر بر وجوب قبول مذهب اسلام برای مغول، و اجرای آداب دینی و رعایت جانب عدالت و منع امراء و اکابر از ظلم به زیردستان.
در سراسر ممالک ایلخانی به امر غازان، کلیساها و معابد یهود و بتخانههای بودائی و آتشگاههای زردشتی را ویران کردند و در تبریز، بتهای کفار و مشرکین را درهم شکسته، قطعات آنها را در کوچهها گرداندند و کلیساها را به مسجد تبدیل نمودند.
غازان در یکشنبه 11 شوال سال 703 ه.ق پس از فریب نه سال سلطنت به سن 33 سالگی وفات یافت و جنازه او را از قزوین به تبریز بردند و در شنب غازان یا شام غازان از بناهای او در حوالی این شهر در گنبدی که قبلاً ساخته بود به خاک سپردند.
غازان با وجود عمر کم و سلطنت کوتاه به واسطه اصلاحات و اقداماتی که کرد، و ابنیه و قواعد و قوانینی که بجا گذاشته، بلاشبهه یکی از سلاطین بزرگ شرق است. میتوان گفت که دوره غازان و دو جانشین او یعنی اولجایتو (سلطان محمد خدابنده) و سلطان ابوسعید بر اثر وجود خواجه رشید الدین فضل الله و پسران او یکی از درخشانترین دورههای ادبی تاریخ ایران است، بلکه بجهاتی در تاریخ این مملکت نظیر ندارد.
سلطان محمود غازان خان پس از قبول اسلام از مؤمنین جدی آن آئین گردید و در تمام عمر در رعایت مراسم و آداب دین حنیف، و اقامه شعائر آن، میکوشید و سعی میکرد که آن قسمت از لشکریان خود را هم که هنوز مشرک و بت پرست یا بودائی مذهب بودند، به آئین اسلام برگرداند.
غازان، علاوه بر زبان مغولی و فارسی، اطلاع کمی از عربی و السنه چینی و تبتی و لاتینی داشت، و به دانستن تاریخ و آداب و اخلاق سلاطین، مخصوصاً پادشاهان و معاصر خود سخت متمایل بود.
اهل ادب و حکم و فضل را دوست میداشت و غالباً با ایشان مینشست و در محضر آن جماعت سؤالاتی مطرح مینمود. از ادیان و مذاهب و ملل و نحل اطلاعات کافی داشت و اکثر اوقات با فرق مذاهب مختلفه مباحثه و مناظره میکرد.
غازان شخصاً رشید و جنگ آزموده بود و به خوبی به فنون لشکر کشی و مقابله با دشمن آشنا شده و اسرار این کار را آموخته بود و از مرگ هیچ پروا نداشت، و همه وقت قشون خود را به حقیر شمردن عمر و نداشتن باک از دشمن تشویق میکرد.
در صورتی که از عمال و زیردستان و سران قشون خود ظلم و تعدی و تجاوز میدید، ایشان را به سختی مجازات میکرد. زمام نفس خود را کاملاً در دست داشت، و هیچ حرکتی که نماینده شهوت رانی او باشد از او سر نزده بلکه کسانی را که مرتکب بیناموسی میشدند به شدت موأخذه قرار میداد.
سلطان محمود غازان خان چند بار به جنگ سوریه و فلسطین هم رفت و با پادشاهان ممالک مصر مصاف داد و گاهی فاتح و زمانی شکست خورد ولی آثار وجودی این پادشاه مسلمان جوان مغولی به قدری است که جنگها و قتل و غارتهای او را ناچیز میانگارد.
غازان قانونی را برای اصلاح شهرها و تأمین راهها و داد و ستد و عمران و آبادی و جلوگیری از راهزنی و سرقت و قتل و غارت و شراب خوری و فحشاء و منکر وضع کرد که به تفصیل توسط وزیر با تدبیر او خواجه رشید الدین فضل الله همدانی در جامع التواریخ آمده است و از هر جهت مهم و حتی در دنیای کنونی و با وجود سازمان ملل متحد هم جالب و خواندنی است!
محمود غازان که سابقاً کیش بودائی داشت به شادی تشرف به اسلام، علما و ائمه دین و شیوخ و سادات را مال بسیار بخشید و به زیارت مساجد و اماکن مقدسه رفت، و ایلچیان برای ابلاغ این امر به خراسان و عراق فرستاد، غالباً علماء و سادات را در اردوی خود نگاه میداشت و با ایشان غذا میخورد، ایام رمضان را روزه میگرفت و در اقامه مراسم دین حنیف جهد بسیار به خرج میداد.
اگر چه اسلام غازان در ابتدا بیشتر به مصلحت و برای رعایت جانب سیاست بود ولی به تدریج مفید این فایده بزرگ گردید که عموم عمال و کفاة و رجال مسلمان، که از عهد سلطان احمد و زوال دولت خاندان جوینی، از کار دور شده و بر اثر نفوذ متعصبین تاتار و عیسوی و یهود، زمام اداره امور را از کف فرو گذاشته بودند بار دیگر بر سر کار آمدند، و رقابت دو عنصر مسلمان و ایرانی از یکطرف، و تاتار و عیسوی از طرف دیگر که از عهد هلاکو به بعد تغییرات بسیار به خود دیده بود، بالاخره به غلبه سیاست عنصر مسلمان و ایرانی منتهی گردید، و ایلخانان ایران، نه تنها قبول اسلام کردند، بلکه در عهد جانشین غازان (سلطان محمد خدابنده) به تشیع گرویدند و از مروجین آداب اسلامی گردیدند.(38)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 27 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
