حكايت عارفانه ، فیض و فیاض‏

علما و دانشمندان ما در قدیم نه تنها علوم دینی را تحصیل می‏کردند، و در آن قسمت استاد می‏شدند، و به مقام اجتهاد می‏رسیدند، بلکه به موازات آن، فلسفه و کلام و منطق و ریاضی و غیره هم فرا می‏گرفتند، و به عبارت کوتاهتر جامع معقول و منقول بودند.
ملاصدرا شیرازی که به وی صدر المتألهین هم می‏گویند، و صدرالدین شیرازی نیز خوانده می‏شود، یکی از بزرگترین فلاسفه اسلام و شیعه است.
وی علوم خود را در محضر حکیم مشهور میرداماد و نابغه نامی شیخ بهائی آموخت، سپس که در دانشهای گوناگون مخصوصاً حکمت و فلسفه به مقام والائی نائل گشت، از محیط پر سر و صدای اصفهان و زاد و بوم خود شیراز رخت بیرون کشید، و به کهک نقطه دوردستی واقع در نزدیکی شهر مذهبی قم رفت و افزون از چهار سال در آن گوشه خلوت و در دامن طبیعت و دور از هیاهوی اجتماع، چهار جلد کتاب بزرگ و بی‏نظیر خود اسفار را نوشت که از آن روز تا کنون به عنوان بزرگترین و جامع‏ترین مبانی فلسفی اسلامی شرق و معروف و همواره مورد بحث و بررسی و استفاده حکما و دانشمندان بوده و هست.
کتابهای شرح اصول کافی شرح هدایه میبدی، شواهد الربوبیه، عرشیه، حاشیه الهیات و شفاء ابن سینا و حکمةالعین شهاب الدین سهروردی از جمله آثار مشهور صدر المتألهین شیرازی است.
وی در سال 1051 هجری هنگامی که برای هفتمین بار پیاده به مکه معظمه به حج می‏رفت در شهر بصره واقع در کشور عراق زندگانی را بدرود گفت و همانجا نیز مدفون گردید.
فرزند وی ابراهیم شیرازی نیز دانشمند و حکیمی نامور و در علوم عقلی و نقلی و ریاضیات استاد بود، و در سال 1070 در شیراز چشم از جهان فرو بست.
ملاصدرا دو دختر فاضله و دانشمند نیز داشت. یکی از آنها را به شاگرد دانشمندش ملا عبدالرزاق لاهیجی و دیگری را به شاگرد دیگرش ملا محسن فیض کاشانی که او نیز از دانشمندان نامدار و مردان سخن گستر بود تزویج نمود.
ملا عبدالرزاق لاهیجی در حکمت و کلام و منطق و ریاضی و سایر فنون عقلی، همچنین در علوم دینی و ادبیات فارسی و عرب استاد مسلم بود. کتابهای گوهر مراد و سرمایه ایمان به فارسی و شوارق و مشارق به عربی در فلسفه و کلام از آثار ارجدار و معروف اوست.
ملا محسن فیض کاشانی نیز بی‏گمان از نوابغ نامی و دانشمندان عالیقدری است که به حق می‏توان او را از لحاظ جامعیت و استعداد خداداد و فهم سرشار و زیادی آثار قلمی در تمام رشته‏های علمی و دینی و فلسفی و ذوقی و ادبی کم نظیر بلکه بی‏مانند دانست.
کتابهای ذیقیمت و بزرگی چون اوفی در اخبار و آثار دینی علم الیقین و حق الیقین و عین الیقین در اصول عقائد، محجة البیضاء و حقایق در اخلاق، و صافی و اصفی و مصفی در تفسیر قرآن مفاتیح در فقه اسلامی بشیوه دانشمندان اصولی و چند کتاب دیگر از جمله آثار نغز و پر مغز است که بالغ بر دویست جلد می‏باشد!
قدرت قلمی فیض و سبک انشاء روان و ساده او در دور زبان عربی و فارسی و موج فکری او در شرح و بسط علوم و فنون امتیاز خاصی، به وی بخشیده است.
ملاصدرا دو شاگرد دانشمند و نابغه‏اش را که دامادهای او نیز بودند، به واسطه وفور دانش و فیوضات الهی که شامل حالشان شده بود، یکی را به فیاض و دیگری را به فیض ملقب ساخت و تخلص شعری آنها نیز همین بود.
هنگامی که این دو لقب به ترتیب به ملاعبدالرزاق و ملا محسن از طرف ملاصدرا به آنها اعطا شد، روزی دختری که همسر فیض بود، نزد پدر رفت و از وی گله نمود که چرا لقب فیض را که مصدر است به شوهر او، و فیاض که صیغه مبالغه است و دلالت دارد که در دانش و فضل از فیض برتر است، به شوهر خواهر او داده است؟
ملاصدرا از نکته سنجی دختر فاضله‏اش تبسمی نمود و گفت:
لقب فیض که به شوهر تو داده‏ام، بهتر از فیاض صیغه مبالغه است که نصیب شوهر خواهرت شده، زیرا لقب شوهر تو مصدر و فیض محض است
فیض و فیاض گذشته از این که در علوم معقول و منقول استاد مسلم عصر بوده‏اند، دیوان فیض چاپ شده، و بسیاری از اشعار فیاض هم در کتابهای مربوطه آمده است. شعر زیر از فیاض است:
سنگ بالین کن وانگه مزه خواب ببین - تا ببینی که چه در زیر سر مردانست‏
و نیز از اوست:
سخت بی‏مهر و جفا پیشه و پرفن شده‏ای - جان من خوب بکام دل دشمن شده‏ای‏
نیستم داغ که بیگانه شدی از من، لیک - داغ از آنم که بفرموده جز من شده‏ای‏
چون طلا دست فشار و دل گرمم بودی - که دمید این نفس سرد که آهن شده‏ای؟!
ذوق شعری و قریحه شاعری فیض از فیاض بهتر و اشعارش نیز بیشتر است. این اشعار از اوست:
سالک راه حق بیا، نور هدی زما طلب - نور بصیرت از در عترت مصطفی طلب‏
هست سفینه نجات، عترت و ناخدا خدا - دست در این سفینه زن دانش ناخدا طلب‏
دم بدمم بگوش هوش، می‏فکنندم این سروش - معرفت ار طلب کنی، از برکات ما طلب‏
خسته جهل را بگو، هرزه مگرد کوبکو - از بر ما شفا بجو، از در ما دوا طلب‏
مفلس بی‏نوا بیا، از بر ما ببر نوا - صاحب مدعا بیا، از درما دعا طلب‏
بهوش باش که حرف نگفتنی نجهد - نه هر سخن که بخاطر رسد توان گفتن‏
یکی زبان و دو گوش است اهل معنی را - اشارتی بیکی گفتن و دو بنشفتن!
سخن چه سود ندارد نگفتنش اولی است - که بهتر است ز بیداری عبث خفتن‏
فیاض در شهر قم سکونت داشته، فیض هم نخست مقیم قم بوده و بعدها به موطن خود کاشان رفته و در آنجا بسر می‏برده است، و هر دو از مراجع بزرگ علمی و دینی عصر به شمار می‏رفته‏اند.
ملامحسن اشعار زیرا که حاکی از شور و شوق وی نسبت به ملا عبدالرزاق لاهیجی باجناق و همدرس و دوست دیرین خود است، سرود و برای او که مدتی از حالش بی‏اطلاع مانده بود، فرستاد و گله نموده که نمی‏دانم با این وصف از تو شکایت و گله کنم یا برایت دعا نمایم؟:
قلم گرفتم و گفتم مگر دعا بنویسم - تحیتی بسوی یار بی‏وفا بنویسم‏
زشکوه بانگ در آمد مرا نویس دلم گفت - بهیچ نامه نگنجی تو را کجا بنویسم‏
دعا و شکوه بهم در نزاع و من متحیر - کدام را ننویسم، کدام را بنویسم‏
اگر سر گله و شکوه واکنم زتو هیهات - دگر چها بلب آرم، دگر چها بنویسم‏
مداد و بحر و بیاض زمین وفا ننماید - گهی که نامه بسوی تو بی‏وفا بنویسم‏
نه بحر ماند و نه بر، نه خشک ماند و نه تر - اگر شکایت دل را به مدعا بنویسم‏
چو برذکای توام هست اعتماد هیچ نگویم - ز مدعا نزنم دم، همین دعا بنویسم‏
نمیشود که شکایت ز دست تو نکند فیض - شکایتی بلب آرم ولی دعا بنویسم‏
فیاض هم جواب او را بدین گونه داد:
دلم خوش است اگر شکوه گر دعا بنویسی - که هر چه تو بنویسی به مدعا بنویسی‏
چه شکوه توبه است از دعای هر که بجز تست - چه حاجت است که زحمت کشی دعا بنویسی؟
هزار ساله وفاتی مرا به است که گاهی - کنی وفا و مرا نام بی‏وفا بنویسی!
تراست خامه جادو زبان، عجیب نباشد - اگر شکایت بی‏جای من بجا بنویسی‏
تو گر شمائل خوبی رقم کنی بتوانی - که هم کرشمه نگاری و هم ادا بنویسی‏
کتاب درد دلم مشکل است مشکل مشکل - اگر تو گوش کنی تا بر او چها بنویسی‏
از آن به من بنویسی تو نکته‏ای که مبادا - خدا نخواسته درد مرا دوا بنویسی‏
مروتی که نداری عجب ز خویش نداری - که خون بریزی و آنگاه خونبها بنویسی‏
امید هست که تحریک لطف، گوشه چشمی - کند اشاره که از بهر من شفا بنویسی‏
تو را که شیوه اخلاصم از قدیم عیانست - بغیر شکوه بی‏جا به من چرا بنویسی‏
قبول کرده‏ام ای دوست حرفها که نگفتم - مگر تو هم خط بطلان بما مضی بنویسی‏
عجب ز طالع فیاض ناامید ندارم - که در کتاب دشنام او دعا بنویسی(60)







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 27 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0