حكايت عارفانه ، مردم آزار
از روزی که بشر خود را شناخته از مردم آزاری و مزاحمت دیگران برکنار نبوده است. مردم آزار کسی است که از راه خیره سری، حقوق و حدود و حریم مردم را زیر پا میگذارد، و خواستههای آنها را به هیچ میگیرد. آسایش و راحتی را فقط برای خود میخواهد و به آزادی و سعادت دیگران وقعی نمیگذارد.
این خوی زشت از صفات ناپسند آدمی است، و در اخبار و روایات اسلامی سخت مورد نکوهش قرار گرفته است. رهبران دینی نیز مسلمانان را از ارتکاب آن بر حذر داشتهاند. از پیغمبر گرامی ما نقل شده که فرموده است: مسلمان کسی است که سایر مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند.
و فرمود: کسی که در رعایت امور مسلمین سخت کوشا نباشد، مسلمان نیست.
از این رو اگر مسلمانی اقدام به آزار سایر مسلمانان نمود، در حقیقت مسلمان نیست در اسلام از هر گونه مردم آزاری و ایجاد ناراحتی برای دیگران اکیداً جلوگیری شده، و برای عاملین آن مجازات سخت مقرر گردیده است.
سمرة بن جندب مردی خودخواه و مردم آزار و عنصری خطرناک بود. وی در زمان پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم در مدینه میزیست. هر چند به ظاهر مسلمان شده بود، ولی چنانکه میباید نور اسلام در لوح دل تیرهاش نتابیده بود. سمره درخت خرمائی در گوشه محوطه خانه یک مرد انصاری (15) داشت که چون خانه انصاری در محوطه بود، هر گاه سمره میخواست از نخله خود سرکشی کند، از کنار در خانه مرد انصاری میگذشت.
سمره وقت و بیوقت میآمد و بدون اطلاع و کسب اجازه از صاحب خانه وارد خانه او میشد، و یکراست از کنار در اتاقش به سراغ درخت خود میرفت، و از این رو در این آمد و رفت وسیله مزاحمت اهل خانه را فراهم میآورد.
روزی مرد انصاری او را ملاقات کرد و به وی گفت: ای سمره! تو پیوسته ما را ناراحت ساخته، و با آمد و رفت بیموقع و بدون اطلاع خود آسایش را از ما سلب کردهای! درست است که نخلهای در محوطه خانه ما داری، اما چون راه عبور تو از در خانه ما میگذرد، هر گاه خواستی وارد شوی و به طرف درخت خود بروی، ورود خود را اعلام کن و از ما که صاحب خانه هستیم اجازه بگیر تا زن من مواظب خود باشد و ناراحت نگردد. ولی سمره که ذاتاً مردی لجوج و مردم آزار و تیرهدل بود از پذیرفتن تقاضای مشروع مرد انصاری سر باز زد و گفت: نه! در راهی که به طرف نخلهام میروم از کسی اجازه نمیگیرم.
چون مرد انصاری دید سمره بنا دارد همچنان مزاحم او باشد، به حضور رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم شتافت، و آنچه میان او و سمره گذشته بود به اطلاع حضرت رسانید و رسماً از وی شکایت نمود و عرض کرد: دستور دهید تا سمره را حاضر کنند و حضوراً به وی بفرمائید که هر وقت میخواهد به طرف نخله خود برود، اطلاع دهد تا همسر من بتواند روسری به سر بیندازد و خود را از معرض نگاه مرد بیگانه حفظ کند.
پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم فرستادند سمره را آورده، و شکایت مرد انصاری را به وی اطلاع داد و فرمود: فلانی از تو شکایت دارد و میگوید: بدون اجازه وارد خانه او میشوی و موجبات ناراحتی او و خانوادهاش را فراهم میسازی!
ای سمره! از این پس هر گاه خواستی وارد خانه آنها شوی و به طرف درخت خود بروی از آنها اجازه بگیر!
ولی سمره با کمال گستاخی از اطاعت فرمان پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم سر باز زد و گفت: یعنی چه؟ برای رفتن به طرف درخت خود باید اجازه بگیرم؟!
چون پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم ملاحظه فرمود که سمره دست از مزاحمت مرد انصاری بر نمیدارد، درخت او را قیمت نمودند و به وی پیشنهاد کردند که آنرا در مقابل فلان مبلغ به آن حضرت بفروشد، تا آن شخص مسلمان از این گرفتاری آسوده شود، ولی هر چه پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم بر مبلغ افزودند، سمره حاضر به فروش نبود! پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: برای رعایت آسایش این مرد باایمان، آنرا با یک نخله که من در فلان مکان دارم و به تو میدهم، عوض کن! گفت: نمیکنم. فرمود: با دو درخت عوض کن! گفت: نمیخواهم، فرمود: سه درخت میدهم و بالاخره هر نوبت حضرت یک درخت اضافه میکرد تا به ده درخت رسید، ولی سمره! گفت قبول ندارم.
پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: اگر در آن باغ قبول نداری، آنرا در مقابل ده نخله در فلان محل به من واگذار کن تا این قضیه فیصله یابد! سمره این را هم پذیرفت
پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: من ضمانت میکنم که اگر در این دنیا برای رضای خداوند از آن صرفنظر کنی، در سرای دیگر خداوند پاداش مناسبی به تو عطا فرماید. ولی سمره خیرهسر با نهایت فرومایگی گفت: من چنین پاداشی نمیخواهم!
در اینجا پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم از خودسری و سماجت سمره که به هیچ وجه حاضر نبود راه حلی را برای شکایت مرد انصاری و آسایش خانواده او بپذیرد برآشفت و فرمود: ای سمره! تو شخص مردم آزاری هستی.
سپس مرد انصاری را مخاطب ساخت و فرمود: بیدرنگ برو و درخت او را از ریشه بیرون بیاور و بینداز جلوش، زیرا اسلام هر گونه ضرر و زیان به مردم باایمان را ممنوع ساخته است. چون مرد انصاری درخت را ریشهکن ساخت و به جلو او انداخت. پیغمبر به سمره فرمود: اکنون برو و در هر کجا که خواستی آنرا غرس کن!
سمره! این عنصر بدگوهر، بعدها و بیشتر در زمان حکومت معاویة بن ابیسفیان حکمران شام که از جانب او به حکومت بصره رسید، هزاران تن از مردم مسلمان و شیعیان علی علیه السلام را از دم شمشیر گذرانید، و سماجت و مردم آزاری و سنگدلی خود را از حد گذرانید. به همین جهت او در تاریخ اسلام به عنوان مظهر مردم آزاری معروف گشته است. (16)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 27 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
