داستان های بحارالانوار ، احسان پیش از سؤال
اسحاق میگوید:
در محضر امام صادق علیهالسلام بودم و معلی بن خنیس نیز در خدمت امام حضور داشت. در این وقت مردی از اهل خراسان وارد شد، گفت: پسر پیغمبر خدا! پولم کم شده و توان برگشت به خانهام را ندارم مگر اینکه شما مرا یاری نمایید.
امام صادق علیهالسلام به چپ و راست نگاه کرد و فرمود:
آیا میشنوید برادر دینیتان چه میگوید؟
نیکی آن است که پیش از سؤال کسی انجام داده شود، بخشش بعد از سؤال پاداش آبرو ریزی او است...
پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
سوگند به آن خدایی که دانه را میشکافد و انسانها را میآفریند، مرا حقیقتاً پیامبر قرار داده است. آن مقدار که سائل از سؤال کردن، رنج میبرد بیشتر از آنست که تو به او احسان میکنی.
سپس پنج هزار درهم جمع کردند و به او دادند.(55)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 28 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
