داستان های بحارالانوار ، آنچه مصلحت بود
صفوان بن یحیی میگوید:
در مدینه محضر امام رضا بودم با عدهای از کنار شخصی که نشسته بود رد شدیم. آن مرد به امام اشاره کرد و به عنوان امامت گفت:
این پیشوای رافضیها (شیعیان) است.
به حضرت عرض کردم: شنیدید آن مرد چه گفت؟
فرمود:
آری، اما او مؤمنی است، در راه تکمیل ایمان گام بر میدارد.
شب هنگام امام علیهالسلام برای اصلاح او دعا کرد. طولی نکشید مغازهاش آتش گرفت و دزدان باقی مانده اموالش را به غارت بردند.
سحرگاه همان شب آن مرد را دیدم متواضع و پریشان در کنار امام نشسته است. امام دستور داد به او کمک کردند.
سپس خطاب به من کرد و فرمود:
صفوان! او مؤمنی است در راه تکمیل ایمان قدم بر میداشت جزء آنچه دیدی به صلاح او نبود. (و راه اصلاحش همان بود که انجام گرفت.)(70)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 28 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
