داستان های بحارالانوار ، سلمان عازم مدینه شد
پس از دفن آن دانشمند به کاروانی که برای تجارت عازم عربستان بود پیشنهاد کردم تمام سرمایهام را در اختیار شما میگذارم مرا همراه خود ببرید!
آنها قبول کردند. ولی در بین راه به من خیانت کرده به عنوان برده به یک نفر از یهودیان فروختند. او امر به محل خود که پر از درختان خرما بود برد. من به طمع اینکه آنجا همان سرزمین موعود است، به سر بردم. ولی آنجا نبود. تا اینکه یکی از یهودیان (بنی قریظه) مرا از آن یهودی خرید همراه خود به مدینه برد.
همین که مدینه را دیدم با آن نشانهها که آن دانشمند گفته بود شناختم اینجا همان محلی است که پیامبر به آنجاهجرت خواهد کرد. بدین جهت با خوشحالی در نخلستان آن شخص مشغول کار شدم. اما همیشه منتظر ظهور حضرت محمد صلی الله علیه و آله بودم. یک وقت متوجه شدم پیامبر در مکه ظهور کرده است.
چون برده بودم نمیتوانستم بیشتر تحقیق کنم. سرانجام پیامبر صلی الله علیه و آله با همراهی چندتن از یاران به مدینه هجرت کرد و در محلی به نام قبا فرود آمد...
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 28 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
