داستان های بحارالانوار ، شوخی در صبح عاشورا
صبح عاشورا امام حسین علیهالسلام دستور داد خیمهها را زدند یکی از خیمهها را برای شستشو و نظافت تعیین گردید.
بریر با عبدالرحمان انصاری در کنار خیمه نظافت ایستاده بودند تا سیدالشهداء بیرون آید و آنها برای نظافت و استعمال نوره یکی پس از دیگری وارد شوند.
بریر در این موقعیت حساس با عبدالرحمن به شوخی پرداخت و کاری میکرد که ایشان را بخنداند.
عبدالرحمن گفت:
ای بریر! مزاح میکنی! و میخندی؟ اکنون وقت مزاح و خنده نیست.
بریر در پاسخ گفت:
تمام خویشاوندانم میدانند که من اهل مزاح و سخن باطل نبودهام، نه در جوانی و نه در پیری.
اما این شوخی و خنده را که اکنون میکنم به خاطر مژده آن نعمتی (بهشت) است که در پیش داریم و به آن خواهیم رسید.
سوگند به خدا! که بین ما و هم آغوشی با حوریان بهشتی هیچ فاصلهای نیست جز این که یک حمله از طرف دشمن بشود و ما جان خویش را در یاری فرزند رسول خدا فدا کنیم چه قدر دوست دارم هر چه زودتر انجام گیرد.(35)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 28 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
