داستان های بحارالانوار ، ضمانت بهشت‏

امام صادق علیه‏السلام می‏فرماید:
عده‏ای مسلمانان انصار محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و سلام دادند.
پیامبر صلی الله علیه و آله جواب سلام را دادند.
عرض کردند:
- یا رسول الله! ما حاجتی به تو داریم.
حضرت فرمود: حاجتتان چیست؟ بگویید.
گفتند: حاجتمان خیلی بزرگ است.
حضرت فرمود: هر قدر هم بزرگ باشد، بگویید.
گفتند: از جانب خداوند بهشت را برای ما ضمانت کن تا اهل بهشت باشیم.
پیامبر صلی الله علیه و آله سرش را پایین انداخت و در حال تفکر کمی خاک را زیر و رو کرد سپس سرش را بلند کرد و فرمود:
- من بهشت را برای شما ضمانت می‏کنم، به شرط اینکه هرگز چیزی از کسی نخواهید.
سپس امام علیه‏السلام فرمود:
- در گذشته مسلمانان چنین بودند. هر گاه در سفر، شلاق یکی از آنان از دستش به زمین می‏افتاد، خوش نداشت به کسی بگوید شلاق را بردار و به من بده. به خاطر اینکه می‏خواست گرفتار ذلت سؤال نگردد. لذا خودش از مرکب پیاده می‏شد و شلاق را از زمین برمی‏داشت و یا در کنار سفره با اینکه بعضی از حاضرین به آب نزدیکتر بودند، به او نمی‏گفت آب را به من بده. خودش بلند می‏شد و آب را برمی‏داشت و میل می‏کرد.
چون می‏خواست حتی در آب خوردن نیز از کسی سؤال نکند.(48)







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 28 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0