داستان های بحارالانوار ، طلب روزی حلال صدقه است
امام زین العابدین علیهالسلام سحرگاه در طلب روزی از منزل خارج شد، عرض کردند:
- یابن رسول الله! کجا میروید؟
فرمود:
- از منزل بیرون آمدم تا برای خانوادهام صدقهای بدهم.
عرض کردند:
- چطور به خانوادهتان صدقه میدهید؟
فرمود:
- هرکس از راه حلال روزی را به دست آورد (ور برای خانواده خود خرج نماید) در پیشگاه خداوند برای او صدقه محسوب میشود! (43)
مناجات امام سجاد علیهالسلام در کنار کعبه
طاووس یمانی میگوید:
علی بن الحسین علیهالسلام را دیدم که از وقت عشا تا سحر به دور کعبه طواف میکرد و به عبادت پروردگار مشغول بود.
وقتی که خلوت شد و حجاج به منازلشان رفتند، به آسمان نگاهی کرد و گفت:
خدایا! ستارگان در افق ناپدید شدند و چشمهای مردم به خواب رفته و درهای رحمت تو بر روی همه نیازمندان درگاهت باز است.
به پیشگاه با عظمت تو رو آوردم تا بر من رحم نمایی و مرا مورد عفو و گذشت خود قرار دهی و روز قیامت در صحرای محشر چهره جدم محمد صلی الله علیه وآله را به من بنمایانی.
سپس در حال ناله و گریه چنین دعا میکردند:
و بعزتک و جلالک، ما اردت بمعصیتی مخالفتک و ما عصیتک و انا بک شاک، و لا بنکالک جاهل و لا لعقوبتک متعرض و لکن سولت بی نفسی و اعاننی علی ذلک سترک المرخی به علی
خدایا! به عزت و جلالت سوگند با نافرمانی خود قصد مخالفت تو را نداشتم و تمردم از این جهت نیست که در حقانیت تو شک و تردید دارم و یا از عذابت بی خبرم و یا به شکنجه تو اعتراض دارم بلکه از این روست که مرا هوای نفس فریفته و پرده پوشی تو بر این امر کمک کرد، بار الهی! اکنون چه کسی مرا از عذاب تو میرهاند و چنگ به دامان که بزنم اگر دست مرا قطع بکنی... وای بر من! هرچه عمرم طولانی شود، گناهانم بیشتر میگردد و توبه نمیکنم. آیا وقت آن نرسیده است که حیا کنم؟ سپس گریست و گفت:
ای منتهای آمال و آرزوها! آیا با این و محبتی که به تو دارم مرا در آتش میسوزانی؟ چقدر کارهای زشت و شرم آوری نمودهام! میان مردم جنایت کارتر از من کسی نیست! باز اشک ریخت و گفت:
خدایا! تو از هر عیب و نقص منزهی، مردم چنان تو را معصیت میکنند مثل اینکه تو آنان را نمیبینی، و چنان حلم میورزی که گویا تو را نافرمانی نکردهاند و طوری به خلق محبت میکنی، مثل اینکه به آنان نیازمندی، با اینکه خدایا تو از همه آنها بینیازی.
آنگاه بر روی زمین افتاد و غش کرد. من نزدیک رفتم سر او را بر زانو نهادم، چنان گریه کردم که قطرات اشکم بر صورت آن حضرت چکید. برخواست و نشست و فرمود:
کیست مرا از مناجات با پروردگارم باز داشت؟
عرض کردم:
فرزند رسول خدا! من طاووس یمانی ام. این ناله و فغان چیست؟ ما جنایتکاران سیارو هستیم که باید آه و ناله داشته باشیم نه شما! که پدرت حسین علیهالسلام و مادرت فاطمه علیهالسلام و جدت رسول اکرم صلی الله علیه وآله است .
روی به من کرد و فرمود:
چه دور رفتی ای طاووس! از پدر و مادر و جدم سخن مگو.
خداوند بهشت را آفریده برای بنده معصیت کار، گرچه سید قریشی باشد.(44)
مگر نشنیدهای خداوند میفرماید:
فاذا نفخ فی الصور فلا انساب بینهم یومئذ و لا یتسائلون.(45)
به خدا سوگند! فردا جز عمل صالح چیزی برایت سودی نمیبخشد.(46)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 28 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
