داستان های بحارالانوار ، احترام مهمان‏

روزی مهمانی بر حضرت وارد شد، هنگام مشغول خوردن غذا با مهمان بود چراغ خاموش شد
مهمان دست دراز کرد تا چراغ را درست کند امام رضا (علیه السلام) او را از این کار منع کرد و خودش به اصلاح چراغ پرداخت و فرمود:
ما قومی هستیم از مهمان خویش کار نمی‏کشیم(123)
89
پندهای امام جواد (علیه السلام) در کنار بستر بیمار
یکی از اصحاب امام جواد (علیه السلام) مریض بود حضرت آمد و بر بالین او نشست و دید او گریه می‏کند و درباره‏ی مرگ بی تابی می‏نماید
امام فرمود:
ای بنده خدا ترس شما از مرگ به خاطر این است که نمی‏دانی مرگ چیست؟ آیا چرک و کثافت تو را فرا گیرد و موجب ناراحتی تو گردد و جراهات و زحمتهای پوستی در بدن تو پدیدار گردد و بدانی شستشو در حمام همه این آلودگی‏ها و زخمها از بدن تو پاک می‏کند آیا نمی‏خواهی به حمام بروی و از زخمها و آلودگی‏ها پاک گردی؟ و یا میل داری که به حمام نروی و با همان آلودگی‏ها و زخمها بمانی‏
بیمار عرض کرد:
البته که دوست دارم در این صورت به حمام بروم و بدنم را بشویم امام فرمود:
مرگ برای مؤمن همان حمام است و آن آخرین مرحله پاکسازی از گناه و آلودگی و شستشوی ناپاکیها در این دنیا است‏
بنابراین وقتی به سوی مرگ رفتی و مرگ تو را درک کرد در حقیقت از همه اندوه و گرفتاری نجات یافته و به وادی سرور و خوشحالی وارد شده‏ای‏
مریض از فرمایشات امام جواد (علیه السلام) قلبش آرام گرفت و خاطرش آسوده شد و شاد و خرم گردید و آرامش روحی پیدا نمود و حالت نگرانی و دلهره‏اش از بین رفت(124)
آری اگر انسان از لحاظ ایمان و عمل خود را آماده سفر آخرت کند از مرگ واهمه نخواهد داشت
90
یک معجزه از امام جواد (علیه السلام)
ابو هاشم جعفری می‏گوید
همراه امام جواد (علیه السلام) به مسجد رفتیم در حیاط مسجد درخت سدر خشکیده‏ای بود.
امام جواد (علیه السلام) آب طلبید و پای آن درخت، وضو گرفت، آب وضوی حضرت به پای آن درخت ریخت، درخت در همان سال سبز و خرم شد و میوه داد(125)

 







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0