داستان های بحارالانوار ، ارزش تعلیم و تعلم در اسلام
جوانی با قاتل پدرش وارد محضر امام سجاد (علیه السلام) شد و گفت: این شخص پدر مرا کشته است. قاتل در ضمن محاکمه به قتل اعتراف کرد و امام حکم قصاص را صادر نمود و فرمود:
قاتل باید کشته شود.
ولی چون قاتل آدم شرور به نظر نمیرسید و جوان نیز جوانی مودب و فهمیدهای بود، امام از او خواست که قاتل را ببخشد و از قصاص او در گذرد.
جوان راضی نشد و در گرفتن خون پدر اصرار ورزید.
امام به او فرمود:
اگر او حقی بر ذمهی تو دارد به خاطر حقش از خون او درگذر و گناهش را ببخش.
جوان: آری، ای پس پیغمبر! او را بر حقی است ولی حقش به اندازهای نیست که من به خاطر آن از خون پدرم درگذرم.
لکن حاضرم در مقابل حقی که بر من دارد از خونش درگذرم و با گرفتن دیه که (معادل هزار مثقال طلاست) او را ببخشم.
امام: او چه حقی بر ذمهی تو دارد؟
جوان: ای فرزند رسول خدا! او به من عقاید حقه را آموخته و درسهایی از توحید، رسالت پیامبر اسلام، امامت علی بن ابی طالب و ائمهی طاهرین را تعلیم داده است.
امام: عجب! او حقی به این بزرگی بر گردن تو دارد؟ به خدا سوگند! حقی که او بر تو دارد به جز خون انبیاء و ائمهی هدی با خون تمام مردم روی زمین، از اولین تا آخرین که کشته شوند برابری میکند.
سپس به قاتل گفت:
آیا تو حاضری ثواب مسائل دینی یاد دادنت را به من بدهی تا من بدهی تو را بپردازم و تو از کشته شدن نجات یابی؟
قاتل: پسر پیغمبر شما نیازی به ثواب دین آموزی من نداری، من که گناهان بزرگی مرتکب شدهام به ثواب آموزشم محتاجم. زیرا غیر از گناهانی دیگر که انجام دادهام، گناه بزرگی را که بر اثر قتل مرتکب شدهام، گذشته از این، طرفم خودش شخص مقتول است نه فرزندش، که به خونخواهی او بر خواسته است.
بدینگونه قاتل به هیچ قیمتی از ثواب آموزشش صرف نظر نکرد.
آنگاه امام رو به جوان فرمود:
بندی خدا! میان گناهی که این مرد نسبت به تو مرتکب شده و حقی که بر ذمهی تو دارد سنجش به عمل آور، گر چه او پدر تو را کشته و او را از لذت زندگی در این دنیا و تو را از لذت مصاحبت و دیدار او در این چند روز دنیا محروم گردانیده است، ولی ببین او چه چیز گرانبهایی به تو داده! او به تو سرمایهی جاودانی آموخته است تا در پرتو آن وارد بهشت ابدی گردی و از عذاب دائم جهنم نجات یابی تازه اگر در مصیبت پدرت شکیبایی و تحمل نشان دهی، خداوند پاداش تو را میدهد که با او همنشین گردی.
بنابراین لطف و احسانی که دربارهی تو انجام داده به مراتب از میزان جنایتی که بر تو روا داشته برتر و بالاتر است.
اکنون توجه داشته باش اگر حاضری در مقابل خوبی که او به تو کرده او را ببخشی و از خونش بدون گرفتن دیه درگذری، حدیثی از فضایل پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای شما هر دو نقل میکنم که آن حدیث از دنیا و آخرت و هر چه در آن است، با ارزشتر میباشد. و اگر نمیتوانی او را ببخشی، من خودم، از مال خودم، دیهی او را به تو میپردازم ولی حدیث را فقط برای او نقل میکنم و به تو نمیگویم تا در نتیجه منفعتی از دست تو برود که هرگاه به حساب آن برسی از جهان و هر چه در آن است با ارزشتر است.
جوان: پسر پیغمبر من تحمل چنین خسارتی را ندارم، من او را بدون گرفتن دیه و بی هیچ قید و شرطی تنها به خاطر رضای خداوندی و حقی که بر ذمهی من دارد از قصاصش میگذرم. من او را میبخشم تا از برکات سخن شما بهرهمند شوم. اینک لطف بفرمایید و حدیث فضیلت پیغمبر را بر ما نقل کنید.
امام با نقل حدیث فضیلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) جوان را راضی کرد و قاتل را از قصاص نجات بخشید(81).
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
