داستان های بحارالانوار ، استقامت در راه هدف
حجاج بن یوسف دو نفر از غلامان علی (علیه السلام) را دستگیر کرد به یکی از آنان دستور داد از علی بیزاری بجوی
غلام گفت: اگر بیزاری نجویم چه میکنی؟ حجاج ناراحت شد و گفت: خدا مرا بکشد اگر تو را نکشم اکنون انتخاب کن دو دستت را جدا کنم یا دو پایت را؟ غلام گفت: هر طور بکنی همان طور کشته خواهی شد، هر کدام را تو مایلی انتخاب کن
- خیلی زبان آوری بگو آفرینندهی تو کجا است
- او در کمینگاه ستمگران است
حجاج با کمال بی رحمی دستور داد دستها و پاهایش را بریده و به دار بیاویزند آنگاه رفیق او را آوردند حجاج به او گفت: تو چه میگویی؟ غلام پاسخ داد: هرچه رفیقم گفت. حجاج گفت: گردنش را بزنید و او را نیز به دار بیاویزید(133) و چنین کردند
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
