داستان های بحارالانوار ، اعجازی از امام حسن

امام حسین علیه السلام می‏فرماید: روزی غلامی را دیدم که به سگی غذا می‏دهد. پرسیدم: چرا به این سگ غذا می‏دهی؟
گفت: یابن رسول الله! من غمناکم می‏خواهم با شاد کردن این حیوان، من هم شاد شوم. غم و اندوه من از این جهت است که من غلام یک نفر یهودی هستم و می‏خواهم از او جدا شوم.
امام حسین علیه السلام او را پیش صاحبش برد و دویست دینار به صاحب غلام داد تا غلام را خریده آزاد سازد. یهودی گفت: این غلام را به خاطر قدم مبارکت که به در خانه ما آمدی به شما بخشیدم. و این باغ و بوستان را نیز به او بخشیم و آن مبلغ پول را که دادی به شما تقدیم کردم امام علیه السلام همان لحظه پول را به یهودی هبه کرد و او نیز به غلام بخشید.
امام علیه السلام در آن لحظه غلام را آزاد کرد و غلام صاحب باغ و پول گردید. هنگامی که همسر یهودی این بزرگواری را از امام حسین علیه السلام دید گفت من مسلمان شدم و مهریه‏ام را به شوهرم بخشیدم و به دنبال او شوهرش گفت: من نیز مسلمان شدم و این خانه‏ام را به همسرم بخشیدم (64)







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0