داستان های بحارالانوار ، امام جواد و مرد تارزن و آوازه خوان

محمد بن ریان می‏گوید:
مامون، هفتمین خلیفه عباسی، پس از شهادت امام رضا علیه السلام می‏خواست امام جواد را جزء اطرافیان خود قرار دهد، و او را از افراد دنیا خواه معرفی کند، برای این کار نقشه های زیادی کشید ولی نتیجه نگرفت. وقتی همه حیله هایش نقش بر آب شد در آخر به اجرای یک نقشه اقدام کرد و آن این بود که:
هنگامی که دخترش ام فضل را خواست به اتاق زفاف امام جواد علیه السلام بفرستند، دویست دوشیزه از زیباترین کنیزان خود را طلبید و به هر یک از آنها جامی که در داخل آن گوهری بود داد وقتی که امام جواد علیه السلام بر روی صندلی دامادی نشست، یکی یکی پیش آمده گوهرها را در اختیار حضرت بگذارند تا وی بردارد.
کنیزان به دستور مامون عمل کردند، ولی امام جواد علیه السلام به هیچکدام از آن دختر و گوهرها اعتنا نکرد.
در همان مجلس مامون مخارق را که ترانه خوان و تارزنی، و ریش بلندی داشت طلبید و به او گفت:
کاری کن که امام جواد از آن حالت معنوی بیرون آید و متوجه امور دنیا گردد.
مخارق گفت: من او را آن طور که دلت می‏خواهد به سوی دنیا می‏کشانم.
سپس مخارق آمد و مقابل امام جواد علیه السلام نشست و شروع به خوانندگی و جنان با آواز بلند خواند که همه به دور او گرد آمدند، و آنگاه مشغول زدن تار ساز شد.
اما امام جواد علیه السلام به او اعتنایی نکرد و اصلاً به چپ و راست نیز نگاهی ننمود. هنگامی که دید آن مرد بی حیا دست بردار نیست، بر سر او فریاد کشید و فرمود:اتق الله یا ذالعثون: از خدا بترس ای ریش دار!
مخارق از فریاد امام چنان ترسید که ساز و تار افتاد و دستش فلج گردید، و دیگر تا آخر عمر نتوانست با آن دست کاری انجام دهد.
مامون از مخارق پرسید: چه شد چنین شدی؟
او در پاسخ گفت: هنگامی که امام جواد علیه السلام بر سرم فریاد کشید چنان وحشت زده و هراسان شدم که هنوز آن وحشت و هراس وجودم را فرا گرفته و هیچگاه خوب نخواهم شد.(131)
آری پیشوایان شیعه در برابر گناه و مجالس عیاشان از خدا بی خبر عکس العمل شدید از خود نشان می‏دادند و هرگز در مورد گناهکار بی تفاوت نبودند، امید است پیروانشان نیز این خصلت پسندیده را در زندگی داشته باشند و با قاطعیت و صلابت هر چه تمام در برابر گناه مظاهر آن بایستند.







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0