داستان های بحارالانوار ، امام حسن عسکری و مرد دروغگو
مردی به نام امام حسن عسکری علیه السلام نشسته بودم، چون خود را به آن حضرت گفتم و سوگند خوردم که درهمی ندارم، نه صبحانهای و نه شامی. حضرت فرمود:
به نام خداوند سوگند دروغین یاد میکنی در حالی که دویست دینار را پنهان کردهای! ولی این سخن من برای آن نیست که تو را کمک نکنم. سپس حضرت به غلام خود فرمود:
ای غلام آنچه همراه داری به این مرد بده.
غلام صد دینار طلا به من داد.
حضرت فرمود:
از آن دینارها که پنهان کردهای، محروم خواهی شد در حالی که به شدت به آنها نیاز داشته باشی.
اسماعیل میگوید:
این سخن امام عسکری علیه السلام درست بود، زیرا من دویست دینار پنهان کرده بودم. این قضیه گذشت. تا این که هر چه داشتم خرج کرده، به مشکل بسیار بزرگی گرفتار شدم و درهای روزی به رویم بسته شد، به سراغ دینارها رفتم، دیدم دزدی آن دینارها را برده است. دیگر هرگز به دیناری از آنها دست پیدا نکردم.(122)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
