داستان های بحارالانوار ، بانویی در محضر حسین بن روح
ابو علی بغدادی میگوید:
روزی، زنی در بغداد از من پرسید وکیل امام زمان کیست؟ بعضی از قمی ها به او گفته بودند وکیل حضرت، حسین بن روح است و مرا نشان داده بودند که این مرد او را میشناسد.
هنگامی که من خدمت حسین بن روح رسیدم، دیدم آن بانو نیز در آنجا است. زن به عنوان امتحان به حسین بن روح گفت:
ای شیخ! بفرمایید همراهم چه آوردهام؟
حسین بن روح گفت:
آنچه نزد توست، برو در دجله بینداز سپس بیا تا به تو بگویم چه آوردهای، زن رفت آنچه را با خود آورده بود در دجله انداخت، آنگاه نزد حسین بن روح بازگشت.
حسین بن روح به کنیزش گفت:
برو حقهجعبه چوبی را بیاور. کنیز حقه را آورد. حسین بن روح به زن گفت:
این همان حقهای است که نزد تو بود و آن را در دجله انداختی، اکنون بگویم چه چیزی در آن است، یا خودت میگویی؟
زن گفت شما بفرمایید!
گفت: یک جفت خلال طلا؛ یک حلقه بزرگی که گوهری در آن است و دو حلقه کوچک که در هر کدام یکدانه گوهر است. نیز یک انگشتر فیروزه و یک انگشتر عقیق است. در جعبه را که باز کردند دیدم آ نچه در جعبه است همان است که حسین بن روح گفته بود، بدون کم و زیاد.
زن نگاهی به من کرد و گفت: درست همان چیزهاست که من آورده بودم و در دجله انداختم.
وقتی که این ماجرا را از حسین بن روح دیدیم، من و آن زن چنان خوشحال شدیم که نزدیک بود هوش از سر ما برود، چون به یقین دانستیم او وکیل امام زمان است.(140)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
