داستان های بحارالانوار ، پندهای امام باقر و اخذ فدک
هنگامی که عمر بن عبدالعزیز، خلیفهی درستکار اموی، وارد مدینه شد، دستور داد جارچی اعلان کند هر کس ستمی دیده، یا شکایتی دارد بیاد تا به حق او رسیدگی شود.
عدهای از ستم دیدگان نزد خلیفه آمدند و شکایت کردند، امام محمد باقر (علیه السلام) نیز آمد.
خدمتکار عمر بن عبد العزیز اطلاع داد که امام محمد باقر بر درب خانه است.
خلیفه گفت: وارد شود.
وقتی حضرت وارد شد، دید عمر بن عبدالعزیز چشمانش را از گریه پاک میکند.
امام فرمود: چرا گریه میکنی؟
هشام بن معاد که از حاضران بود سبب گریهی خلیفه را بیان کرد، معلوم شد برای کارهای دنیا گریسته است.
حضرت فرمود:
ای خلیفه! دنیا چون بازاری است که گروهی از آن سود میبرند و گروهی زیان. چه(88) بسیار افرادی که فریب دنیا خوردند تا مرگ گریبان آنها را گرفت با سرافکندگی از دنیا رفتند، چرا که اعمالی که آنها را وارد بهشت میکند، انجام ندادند و وسیلهای را که از آتش جهنم نگاهشان دارد، تهیه ننمودند! ثروتی که جمع کرده بودند وارثان حق نشناس قسمت کردند، و یک بار هم از او تشکر نکردند، وارد محضر الهی شدند که عذرشان را نمیپذیرد، اکنون بر ما لازم است که در مورد کارهای خوب آنها دقت کنیم و برای خود سرمشق قرار دهیم، و از کارهای زشت ایشان که باعث بدبختی آنها گشت خود را نگاه داریم.
ای عمر! اتق الله: خدا ترس و پرهیزگار باش و در دوران عمر به دو نکته دقتکن:
1. هر چه را که دوست داری وقتی که پیش پروردگارت رفتی با تو باشد، جلوتر بفرست.
2. و هر چه را بد داری هنگامی که نزد خداوند رفتی با تو باشد، بجی آن چیز دیگری انتخاب کن. مبادا متاعی را بخری که بازارش کساد است و خریدار ندارد، به امید اینکه شاید از تو قبول کنند.
اتق الله یا عمر: ای عمر! از خدا بترس تو مسوول جامعه هستی، درها را به روی مردم باز بگذار و دربانان را بگو به مردم آسان بگیرند به یاری ستمدیدگان و سرکوبی ستمگران برخیز.
سپس فرمود:
سه چیز است هر کس آن سه چیز را داشته باشد ایمانش به خدا کامل میشود.
در آن لحظه عمر بن عبدالعزیز به دو زانوی ادب نشست و عرض کرد:
شما خاندان پیغمبر هستید، خواهش میکنم بفرمایید آن سه چیز کدامند؟
حضرت فرمود: بسیار خوب!
1. مومن کسی است که هنگام شادمانی و خوشحالی وارد گناه و باطل نشود.
2. وقتی که غضبناک شد، غضب او را از حق خارج نکند.
3. زمانی که به قدرت رسید دست تعدی و تجاوز به حق دیگران نگشاید.
عمر بن عبدالعزیز که از ظلم پیشنیان و غصب فدک ناراحت بود، چنان تحت تاثیر سخنان امام قرار گرفت، همان لحظه دستور داد کاغذ و قلم حاضر کردند. نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم؛ فدک را که حق محمد بن علی (امام باقر) بود به او رد کردم(89).
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
