داستان های بحارالانوار ، پیامبر اسلام در سفر تجاری
هنوز پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به دنیا نیامده بود که پدرش، عبد الله از دنیا رفت و در سن شش سالگی مادرش نیز وفات نمود. پس از آن جد بزرگوارش عبدالمطلب، یگانه پرستار او بود.
حضرت عبدالمطلب هنگامی که در بستر بیماری بود، فرزند خویش ابوطالب، را وصی خود نمود و چشم از جهان فرو بست. از آن پس ابو طالب سرپرستی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به عهده گرفت و تا آخرین لحظات عمرش از آن حضرت نگهداری و مواظبت نمود.
محمد صلی الله علیه و آله و سلم دوازده ساله که بود که در کاروانی تجاری همراه عمویش ابوطالب، به سوی شام سفر کرد.
کاروان به سرزمین بصری رسید، در آن محل راهبی به نام، بحیرا، بود که سالها در صومعه خود به عبادت مشغول بود و علماء و دانشمندان نصارا از وی بهره میبردند.
بحیرا بارها کاروان تجاری قریش و اهل مکه را که از کنار صومعهاش عبور میکردند دیده بود، لکن کوچکترین توجهی به آنها نداشت، ولی یک روز کاروان در حال عبوری را دید که لکه ابری بر سرشان سایه افکنده است.
کاروان در کنار درختی توقف کرد، و نوجوانی به زیر درختی رفت. ابر همچنان بر آن درخت سایه افکنده و شاخه های درخت سر به سوی آن جوان پایین آوردند.
بحیرا از راه بصیرت فهمید که این نوجوان مورد توجه خاص خداوند است. غذایی تهیه کرد و خود نیز از صومعه بیرون آمد و افراد کاروان را با احترام! صومعه دعوت نمود و گفت:
غذایی برای شما تهیه دیدهام و همه شما مهمان من هستید، دوست دارم برای صرف غذا همه بیایید. همه رفتند و تنها محمد صلی الله علیه و آله و سلم نرفت زیر درخت ماند.
بحیرا نگاه میکرد ابر را بر سر هیچ کدام از آنها ندید، متوجه شد ابر هنوز بر درخت سایه افکنده گفت: امروز همه شما مهمان من هستید کسی از مهمانی خودداری نکند. گفتند: همه آمدهاند، تنها جوانی در کنار متاع تجاری مانده است.
بحیرا گفت: آن نوجوان را نیز بیاورید، خوب نیست که همه بیایند و او تنها بماند. دعوت راهب را به محمد صلی الله علیه و آله و سلم رساندند، حضرت پذیرفت و به سوی راهب حرکت نمود.
بحیرا حالا حضرت را به دقت زیر نظر داشت، دید هنگام حرکت محمد، ابر نیز بالای سر او در حرکت است. بحیرا با نظر پر معنایی، بر سیمای نورانی محمد صلی الله علیه و آله و سلم ، مینگریست و نشانه رسالت را در او میدید و لحظه به لحظه، محبت و احترامش نسب به محمد صلی الله علیه و آله و سلم افزون میگشت.
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
