داستان های بحارالانوار ، پیروزی در آزمون الهی‏

روزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با جمعی از یارانش بود، مردی خدمت حضرت آمد و گفت:
من پیر عیالوارم، ضعیف و ناتوان هستم و چیزی از مال دنیا ندارم، مرا یاری کن و از این زندگی سخت برهان.
اصحاب نگاهی به سیمای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کردند و حضرت نیز نگاهی به اصحاب نمود و فرمود:
این مرد سخنش را به من و شما رساند و خواسته‏اش را بیان کرد.
در این وقت یکی از یاران پیامبر برخاست، روی به پیرمرد کرد و گفت:
من هم چندی پیش مثل تو بی چیز بودم و امروز خداوند اموال فراوان به من عنایت نموده است.
سپس پیر مرد را به خانه برد و کیسه بزرگی پر از طلا و نقره به او داد.
پیرمرد: همه اینها را به من می‏دهی؟
صحابه: آری، همه اینها مال شما است.
پیرمرد اشاره کرد به کیسه طلا و نقره کرد و گفت‏
بگیر اینها را، مرا نیازی به اینها نیست زیرا من نه از گروه جنیان هستم و نه از طایفه انسان بلکه از جانب خداوند جهانیان مامور بودم که تو را امتحان کنم تا معلوم گردد از سپاسگزارانی یا نه. پس از امتحان از سپاسگزاران نعمت الهی یافتم، خداوند تو را پاداش نیک عطا کند.(11)
آری، گاهی ممکن است انسان اینگونه امتحان شود و باید هوشیار بود.







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0