داستان های بحارالانوار ، جنیان در محضر ائمه
سعد اسکافی میگوید:
حضور امام باقر علیهالسلام رفته بودم، چون اجازه ورود خواستم، امام فرمود:
عجله نکن! گروهی از برادران شما پیش من هستند، سخنی دارند.
من در بیرون منزل ماندم طولی نکشید عدهای بیرون آمدند با قیافه مخصوص، شبیه یکدیگر، گو اینکه از یک پدر و مادرند، لباس ویژهای به تن دارند، به من سلام کردند و من جواب سلام را دادم.
پس از آن وارد محضر امام شدم، گفتم:
فدایت شوم! اینها که از حضورتان بیرون آمدند، نشناختم، چه کسانی بودند؟
فرمود: اینها برادران دینی شما از طایفه جنیان هستند.
گفتم: اجنهها نیز به حضور شما میآیند؟
فرمود: آری، آنان نیز میآیند همانند شما از مسائل حلال و حرام میپرسند.(49)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..

موضوعات وبلاگ
آمار وبلاگ
تعداد كل بازديدها : 642149 نفر
تعداد كل مطالب : 7556 مطلب
ساخت وبلاگ : 15 / 01 / 1394
آپديت : شنبه 25 مهر 1394