داستان های بحارالانوار ، دعا بازبان پاک

در بنی‏اسرائیل مردی بود اولادی نداشت. خیلی مایل بود خداوند به او فرزندی عنایت کند. سی سال دعا کرد به نتیجه نرسید وقتی که دید خداوند دعای او را مستجاب نمی‏کند، گفت: خدایا! دور از منی، دعایم را نمی‏شنوی؟ یا نزدیک به منی ولی دعایم را مستجاب نمی‏کنی؟
کسی به خوابش آمد و به او گفت:
سی سال خدا را با بان بد و هرزه قلب سرکش و ناپاک و نیت نادرست خواندی دعایت مستجاب نشد، اینک زبانت را از گناه بازدار و قبلت را از آلودگی پاک کن! با نیت راست دعا کن! تا دعایت مستجاب گردد.
مرد از خواب بیدار شد و به دستورات او عمل کرد با زبان و دل پاک خدا را خواند، خداوند هم دعایش را مستجاب نمود، خواسته او بر آورده شد و خداوند به او فرزندی عنایت کرد. (116)







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0