داستان های بحارالانوار ، ذلت گناه و عزت طاعت‏

یکی از خلفای عباسی دل درد شدیدی داشت. بختیشوع که خود نصرانی، و از پزشکان ماهر آن عصر بود، برای معالجه به بالین آن خلیفه آمد و پس از معاینه، معجونی از دارو درست کرد و به خلیفه داد ولی خوب نشد بختیشوع که از معالجه او ناامید شده بود گفت:
آنچه مربوط به علم پزشکی بود، همین بود که انجام دادم. بنابراین درد تو با برنامه طبی، معالجه نمی‏یابد و ادامه دارد، مگر شخصی که دعایش مستجاب می‏شود، برای تئ دعا کند.
خلیفه به یکی از نگهبانان خود گفت:
موسی بن جعفر را به اینجا بیاور. او رفت و امام کاظم علیه السلام را آورد. مأمور شنید که حضرت در بین راه مشغول راز و نیاز شد و دعایی خواند، همان دم درد خلیفه بر طرف شد و شفا یافت. پس از آنکه امام علیه السلام به نزد خلیفه وارد شد، به امام گفت:
تو را به حق جدت پیامبر مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم سوگند می‏دهم، بگو بدانم درباره من چه دعایی کردی؟
امام کاظم علیه السلام فرمود:
گفتم: اللهم کما اریته ذل معصیته فأره عز طاعتی:
خدایا! همان طور که نتیجه ذلت و خواری گناه خلیفه را به او نشان دادن دادی، نتیجه عزت و شرافت اطاعت مرا نیز نشان بده(107).
آری، استجابت دعا و نیایش از آثار اطاعت و بندگی است، همچنان که ذلت و گرفتاری معمولاً از آثار عصیان و گناه می‏باشد.







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0