داستان های بحارالانوار ، رهبر مسلمانان و مرد نصرانی در محکمه قاضی‏

روزی علی علیه السلام رهبر مسلمانان، زره خود را در دست مرد نصرانی دید، فرمود:
زره مال من است. نصرانی نپذیرفت. او را نزد شریح قاضی برد. شریح چون حضرت را دید خواست از مسند قضا کنار رود، امام علیه السلام فرمود:
در جای خود بنشین. آنگاه حضرت در کنار شریح نشست و فرمود:
ای شریح! اگر طرف نزاع من، مسلمان بود در کنارش می‏نشستم، ولی او نصرانی است و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده هنگامی که با نصرانی همراه شدید او را در تنگنا قرار دهید و تحقیرش کنید، چنانچه خدا تحقیر کرده ولی هرگز در حق او ظلم نکنید.
سپس حضرت موضوع را مطرح کرد و فرمود:
این زره مال من است، آن را نه، فروخته‏ام و نه به کسی بخشیده‏ام.
نصرانی در پاسخ گفت:
این زره مال من است ولی امیر المومنان را نیز دروغگو نمی‏دانم.
شریح روی به علی علیه السلام کرد و گفت:
یا امیر المومنین! بر ادعای خود شاهد داری؟
فرمود نه.
شریح حکم کرد که زره مال نصرانی است.
نصرانی زره را برداشت. کمی راه رفته بود، برگشت و گفت:
من شهادت می‏دهم این حکم از احکام پیغمبران است، زیرا پیشوای مسلمانان نزد قاضی خودش می‏رود و قاضی علیه او حکم می‏دهد! سپس شهادتین را گفت و مسلمان شد و گفت:
به خدا سوگند! این زره، زره توست ای امیر المومنان!
امام علیه السلام فرمود: اکنون که مسلمان شدی زره را به تو بخشیدم و یک راس اسب به او نیز داد.
شعبی راوی حدیث می‏گوید:
شخصی به من گفت آن مرد نصرانی را که مسلمان شده بود، دیدم که در جنگ نهروان در رکاب علی علیه السلام‏می‏جنگید.(34)







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0