داستان های بحارالانوار ، سخن گفتن اژدها
عصر خلافت امیرالمؤمنان علی (علیه السلام) بود که حضرت در مسجد اعظم کوفه در منبر برای مردم سخن میگفت.
ناگهان دیدند اژدهایی از طرف یکی از درهای مسجد وارد شد، مردم هجوم بردند که او را بکشند، امیرالمؤمنان (علیه السلام) سلام کرد. حضرت اشاره کرد بنشین تا خطبه تمام گردد، پس از پایان خطبه حضرت فرمود: تو کیستی؟
اژدها گفت: من عمرو و بن عثمان نماینده شما در میان جنیان هستم، پدرم از دنیا رفت و به من سفارش کرد به خدمت شما برسم و از دستورات آمدهام. هر امری فرمودید اطاعت میشود.
امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود:
تو را به تقوا و پرهیزگاری سفارش میکنم و اینکه بازگردی در میان جنیان جانشین پدرت باشی و تو را به عنوان نماینده خودم در میان آنها منصوب میکنم.
عمروبن عثمان برگشت و رفت طبق دستور امام در میان جنیان حکومت کرد.
جابر جعفی میگوید: این ماجرا را امام باقر (علیه السلام) نقل کرد، من به آن حضرت عرض کردم آیا عمرو بن عثمان نماینده علی، نزد شما هم میآید؟
حضرت فرمود: آری!(40)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
