داستان های بحارالانوار ، شکسته نفس‏

روزی نجاشی(124)، پادشاه حبشه، جعفر بن ابی طالب و مسلمانان دیگر را که به حبشه مهاجرت کرده بودند، به حضور طلبید.
جعفر بن ابی طالب می‏گوید:
هنگامی که بر او وارد شدم، دیدم که با لباس کهنه در اطاق خود روی خاک نشسته است.
وقتی او را در آن حال دیدم نگران شدم که آسیبی روانی به ایشان رسیده باشد. حالمان دگرگون شد، هنگامی که پریشانی را در قیافه ما دید، گفت:
سپاس خداوندی را که به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) یاری نمود و چشم مرا روشن ساخت، آیا مایلید به شما مژده‏ای بدهم؟
جعفر: چرا؟
پادشاه یکی از گزارشگرانم هم اکنون از سرزمین شما آمد و به من خبر داد که پروردگار جهان پیامبر خود، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را کمک کرد و بر دشمنانش پیروز ساخت و گروهی از آنان از قبیل فلان و فلان اسیر گشته و گروهی دیگر به نام‏های فلان، فلان و فلان کشته شدند و جنگ در محلی که به نام بدر معروف بود، واقع شد.
جعفر بن ابی طالب از پادشاه پرسید:
چرا لباس کهنه پوشیده‏اید؟
گفت: ای جعفر! یکی از دستوراتی که خداوند بر عیسی (علیه السلام) فرستاده این است که هر وقت خداوند نعمتی تازه به بنده‏اش عطا نمود این است و او را مورد محبت خویش قرار داد، بنده هم باید در مقابل این رحمت الهی سپاسگزار باشد و اظهار فروتنی نماید.
اکنون که خداوند پیامبرش را یاری نموده و بر دشمنانش پیروز ساخته است، بدین جهت من در برابر این نعمت بزرگ شکسته نفسی می‏کنم!
هنگامی که سخنان پادشاه حبشه به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید، به یاران خود فرمود:
به راستی صدقه در راه خدا باعث فزونی مال و ثروت می‏شود. بنابراین در راه خدا احسان کنید و کارهای نیک انجام دهید خداوند شما را رحمت کند.
و شکسته نفسی مقام انسان را بالا می‏برد پس شکسته نفس باشید تا خداوند درجه شما را بالا برد.
و عفو و گذشت بر عزت صاحبش می‏افزاید، پس از لغزش و خطای مردم چشم پوشی کنید تا خداوند شما را عزیز و سرافراز نماید.(125)







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0