داستان های بحارالانوار ، عصا سخن میگوید
یحیی بن اکثم قاضی سامرا میگوید:
روزی در مدینه وارد مسجد پیغمبر شدم و قبر آن حضرت را زیارت مینمودم، امام جواد (علیه السلام) را در آنجا دیدم که مشغول طواف قبر رسول خدا بود، در مورد چند مساله با او به بحث و گفتگو پرداختم، همه را پاسخ داد. در آخر گفتم:
من از تو یک سوال دیگر هم دارم، اما خجالت میکشم بپرسم.
فرمود: پیش از آنکه بپرسی به تو بیان میکنم، میخواهی بپرسی اکنون امام مردم کیست؟
گفتم: آری، به خدا! میخواستم همین مطلب را بپرسم؛
فرمود: من هستم.
گفتم: علامت و نشانه امامت تو چیست؟
در دست آن حضرت عصایی بود، ناگهان دیدم همان عصا به سخن در آمد و با کمال فصاحت گفت:
ان مولایی امام هذا الزمان و هو الحجه:
همانا صاحب من، امام این زمان و او حجت خدا است.(112)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
