داستان های بحارالانوار ، علت گرفتاری خاندان یعقوب
پس از آنکه برادران یوسف علیه السلام، حضرت یوسف را از یعقوب جدا کردند و او را چاه انداختند، مدتی گذشت، بنیامین برادر تنی یوسف را نیز از پدر گرفتند و به مصر بردند و او را در مصر گذاشتند و برگشتند. یعقوب پیامبر بسیار آزرده شد و عرض کرد: پروردگارا! آیا به من رحم نمیکنی؟ چشمم را گرفتی و فرزندم را نیز بردی؟!
خداوند به یعقوب علیه السلام وحی کرد: اگر یوسف و بنیامین را بمیرانم، برای تو زنده خواهم کرد و شما را در کنار یکدیگر قرار خواهم داد. ولی آیا با یاد داری، گوسفندی را ذبح کردی، بریان نمودی خوردی، و فلانی در همسایگی تو روزه بود از گوشت آن چیزی به او ندادی؟! پس از این وحی الهی، در هر سحرگاه تا یک فرسخی جار میزد هر کس غذای ظهر میل دارد به خانه یعقوب بیاید، و نزدیک شام که میشد ندا میکرد هر کس غذای شب میخواهد به خانه یعقوب بیاید(149).
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
