داستان های بحارالانوار ، فلسفه گوشه نشینی امام صادق
سدیر صیرفی میث میگوید:
خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم، عرض کردم: فرزند رسول خدا! با پیروان و شیعیان سکوت زیاد برای شما صلاح نیست، باید برای گفتن حق خود اقدام نمایید. به خدا سوگند اگر امیر مؤمنان علیه السلام مثل شما یاورانی داشت هیچکس در خلافت او طمع نمیکرد. امام صادق علیه السلام فرمود: سایر به نظر شما چه قدر من یاور و شیعه دارم؟
سدیر: صد هزار نفر.
امام علیه السلام: آیا صد هزار یاور و شیعه دارم.
سدیر: بلکه دویست هزار.
امام علیه السلام: دویست هزار؟
سدیر: بلی دیگر ساکت شد، چیزی نگفت. سپس فرمود:
میل داری در این نزدیکی به مزرعه برویم و برگردیم؟
امام علیه السلام دستور داد یک الاغ و یک قاطر زین کردند. فرمود: تو سوار قاطر شو، و من سوار الاغ میشوم، هر دو سوار شدیم و حرکت کردیم، وقت نماز رسید، فرمود: پیاده شو نماز بخوانیم. پس از نماز پسر بچهای را دیدیم که بزغاله میچراند.
فرمود:
سدیر! به خدا سوگند! اگر من به تعداد این بزغالهها، یاور و شیعه واقعی داشتم، گوشه نشین نمیشدم، حق خودم را میگرفتم.
سدیر میگوید:
رفتم آنها را شمردم هفده رأس بزغاله بود(90).
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
